هنگامیکه درباره نظریه تکامل شروع به نوشتن میکنیم، درست مانند این است که علامتی به خود نصب کنیم که روی آن نوشته شده باشد: به من حمله کنید. من در واقع با نوشتن این مقاله خود را در معرض حمله قرار میدهم. تنها علتی که به من جرات میدهد تا سرم را از پشت سنگرم بلند کنم، وجود بعضی شواهد معتبر است. در ابتدا، من کاملا متقاعد شدهام که مسیحیانی که با این موضوع مخالف هستند، به جای این که به یکدیگر حمله کنند، باید به روشی محبت آمیز، آرام و فروتنانه به بحث بپردازند. به نظر میرسد که با افزایش اهمیت موضوع، میزان حملات در مباحث افزایش پیدا میکند. دومین دلیل من این است که مسیحیان با تمرکز بر اختلافات، فرصتهای بسیاری را برای انتقال پیام خوش عیسی مسیح از دست میدهند، پیامی را که دنیا با بیقراری در انتظارش است.
در این مقاله به ده نکته مهم در ارتباط با مبحث آفرینش و تکامل پرداخته میشود. از شما تقاضا دارم که اگر در این مقاله با بحثی روبهرو شدید که مورد قبول شما نیست، به سرعت آن را رد نکنید، بلکه درباره آن فکر کنید. بهنظر من اگرهدف دستیابی به یک راه حل است، میبایست با دیدی بازتر از قبل به این بحث بپردازیم.
۱- تمام مسیحیانی که به کتاب مقدس معتقد هستند، به یک شیوه نمیاندیشند.
در یک سر طیف افرادی قرار دارند، که معتقدند آفرینش به همان صورتی اتفاق افتاد، که در پیدایش ۱ توضیح داده شده است: خداوند جهان را در شش روز آفرید و در روز هفتم استراحت کرد. این افراد به گروه آفرینشباوران زمین جوان (Young Earth Special Creationists) یا آفرینشباوران ویژه (Special Creationists) معروف هستند. به این دلیل از اصطلاح زمین جوان استفاده می شود، زیرا اگر سن افرادی (مانند پادشاهان) را که در کتاب مقدس آورده شده است ، جمع بزنیم، سن زمین چند هزار سال تخمین زده میشود. در قرن هفدهم، اسقف اعظم،آسشر، زمان آفرینش را ۴۰۰۴ سال پیش از میلاد مسیح اعلام کرد، اما بسیاری از طرفداران این نظریه، سن زمین را تنها چند هزار سال اعلام میکنند. این افراد به آفرینش ویژه معتقد هستند، یعنی، خداوند به صورت بسیار مستقیم و آنی آفرینش را انجام داد.
همین طور که در این طیف به جلو میرویم، به آفرینشباوران زمین پیر (Old Earth Special Creationists) برمیخوریم. آنها شواهدعلمی مبنی بر قدمت زمین را قبول دارند، اما نظریه تکامل زیستی را رد میکنند. در میان این گروه تنوع فراوانی دیده میشود. بعضی از افراد این گروه، فاصله زمانی بزرگی بین آیه ۲و ۳ قایل میشوند، معتقدند که اگر چه عمر زمین چندین میلیون سال است، اما بقیه آفرینش در شش روز اتفاق افتاد. گروه دیگری در این طیف قرار دارند که به مزامیر ۹۰:۴ رجوع میکنند. این آیه به این مساله اشاره دارد که دید خداوند نسبت به زمان با دید ما متفاوت است. بنابراین، ممکن است هر روز نمادی از یک دوره زمانی باشد، که در این صورت، به راحتی میتوان شواهد علمی در رابطه با سن زمین را پذیرفت. شواهدی مانند فسیلها یا غیره… بسیاری از افرادی که این نظریه را قبول کردهاند، بر این باورند که شش عملی که خداوند در هنگام آفرینش انجام داد، در دورههای زمانی بسیار طولانی اتفاق افتاد. افراد دیگری مانند دِرِک کیدنر (Dreck Kidner) در تفسیر پیدایش، نظریه روزها=دورهها را عموماً مطابق با شواهد علمی مربوط به انتخاب طبیعی در تکامل میدانند. این افراد به عنوان تکامل باوران معتقد به خدا (Theistic Evolutionists) شناخته میشوند، زیرا این افراد باور دارند که خداوند در پشت فرآیند تکامل قرار دارد. هم چنین، از این گروه به عنوان معتقدان به آفرینش تکاملی (Evolutionary Creationists) یا معتقدان به آفرینش تدریجی (Process Creationists) یاد میشود- این افراد باور دارند که خداوند آفریننده این جهان است. بسیاری از معتقدان به آفرینش تدریجی، ترتیب روزها را یک سبک ادبی میدانند و به آن به عنوان یک خط زمانی برای آفرینش نگاه نمیکنند. آنها به این نکته اشاره میکنند که سه روز اول به سه مرحله جداسازی در آفرینش اشاره دارد (نور از تاریکی، آبهای بالا از آبهای پایین، خشکی از دریا)، این جداسازی باعث به وجود آمدن محیط های مختلف شد، اما در سه روز بعدی از آفرینش مخلوقاتی صحبت میشود که این محیط ها را پر میسازند و یا در آنها ساکن میشوند (نور، پرندگان، ماهیها، حیوانات خشکی و انسانها).
باید به یاد داشته باشیم که همه این افراد باور دارند که خداوند خالق این جهان است، زیرا اعتقادات آنها بر اساس کتاب آفرینش است. مساله این نیست که آیا این افراد به کتاب مقدس باور دارند یا خیر، بلکه تفسیرصحیح آنها از آنچه که باور دارند، حایز اهمیت است. ما میبایست نسبت به کسانی که عقایدی مغایر با باورهای ما دارند، با احترام و فروتنی برخورد کنیم.
۲- همه پروتستانهای انجیلی معتقد به الگوی آفرینش در شش روز نمیباشند.
عقیده عامه مردم بر این است که مسیحیان انجیلی همیشه در طول تاریخ به آفرینش در شش روز معتقد بودهاند. تا پیش از زمان داروین، مدل آفرینش در شش روز، دیدگاه سنتی کلیسا بود. در حقیقت، مسیحیان در تمامی دورانها دیدگاههای متفاوتی نسبت به باب اول پیدایش داشتند و در حال حاضر نیز طرز تلقی مسیحیان نسبت به این باب متفاوت است. تا پیش از قرن ۱۸، هیچ کس به این فکر نیافتاده بود که سن زمین را به روشی غیر از آنچه در کتاب مقدس ذکر شده است، محاسبه نماید. بنابراین، اکثریت مردم دلیلی نمیدیدند که ارقام ذکر شده توسط اسقف آسشر را زیر سوال ببرند. با این حال، بحثهای مربوط به مفهوم واقعی روزهای ذکر شده در باب اول پیدایش، به زمانهایی پیش از قرن ۱۸ باز میگردد. در سال ۳۹۱ میلادی، آگوستین تفسیری بر پیدایش به رشته تحریر در آورد و در آین تفسیر اعلام کرد که منظور از روزهای ذکر شده در پیدایش، روز نیست، بلکه تنها شیوهای بود که بدان وسیله نویسنده سعی داشته است، مفهوم خلقت را توضیح دهد. وی مصرانه تاکید می کرد که هیچ مسیحی نباید با درک تلویحی این بخش از کتاب مقدس مخالفت داشته باشد.
کتاب منشا گونههای داروین در سال ۱۸۵۹، با واکنشهای موافق و مخالف بسیاری مواجه شد، اما تقسیم بندی این واکنشها به به دو دستۀ مسیحیان و غیر مسیحیان نادرست است. داروین، در حقیقت با مخالفت بعضی دانشمندان و نیز بعضی مسیحیان روبهرو شد. هم چنین، گروهی از دانشمندان و در عین حال گروهی از مسیحیان از وی حمایت کردند. در حقیقت، جیمز مور (مورخ)، اظهار میکند که به غیر از چند استثنا، مسیحیان متفکر و پیشرو در بریتانیا و ایالت متحده با نظریه تکامل و داروینیسم موافق بودند.[۱] از جمله این مسیحیان وارفیلد بود که جزو امضا کنندگان سندی بود که اصول ایمان مسیحی را تبیین میکرد. تقریباً، همه جانورشناسان و گیاه شناسان مسیحی بخشهایی از نظریه تکامل را در طول یک دهه پس از انتشار منشا گونهها توسط داروین پذیرفتند.
۳- این مساله برای بسیاری از افراد، و به خصوص دانشجویان، منجر به ایجاد تنش و سردرگمی میشود.
بسیاری از جوانان در حین تحصیل، احساس می کنند که از لحاظ ایمانی مورد حمله قرار گرفتهاند (به ویژه، دانشجویان مقطع تحصیلات تکمیلی)، زیرا این افراد بر این باورند که دیدگاه تکاملی که مشغول به یادگیری آن هستند، با ایمان مسیحی آنها سازگار نیست. به همین دلیل است که فردی مانند کن هام، مدیر مسئول انجمن “پاسخها در پیدایش” با شدت تمام با نظریه تکامل به مخالفت بر میخیزند. وی میگوید: هنگامی که افراد به دانشگاه میروند، به این نتیجه میرسند که اگر نظریه تکامل حقیقت دارد و انسان در اثر یک فرآیند تصادفی به وجود آمده است و پس از آن تکامل یافته است، بنابراین، تاریخی که در کتاب مقدس ذکر شده است، واقعیت ندارد. بنابراین، به این نتیجه میرسند که نمیتوان به پیغام انسانیت و نجات که در کتاب مقدس آمده است، اعتماد کرد. این مساله، یک مشکل شبانی عمده است. اما، ارنست لوکاس، معلم مطالعات کتاب مقدس از کالج بریستول، دارای دیدگاهی کاملا متفاوت است و معتقد است که مشکل در جای دیگری نهفته است. وی میگوید:من با دانشجویان زیادی روبهرو شدهام که با ورود به دانشگاه ایمانشان متزلزل شده است. زیرا این افراد تحت تعلیماتی بسیار کوته بینانه بودهاند، به آنها گفته شده است که به طور مثال، اگر به این اصول خاص معتقد نباشی (و از این مسیر خاص پیروی نکنی)، مسیحی واقعی نیستی. اما هنگامی که این دانشجویان در دانشگاه با حقایق علمی رو به رو میشوند و دیگر نمی توانند طبق یک مسیر خاص راه بروند، در نتیجه بر علیه اعتقاداتی که به آنها آموزش داده شده است، برمیخیزند و این معمولا به این معناست که نسبت به خداوند و مسیحیت نیز مخالفت میورزند و این غم انگیز است. ارنست خود دارای مدرک دکتری در بیوشیمی و مطالعات عهد عتیق است. از نظر وی راه حل این است که به جوانان کمک کنیم که مفهوم واقعی بخشهای اولیه پیدایش را درک کنند.
۴- پذیرفتن نظریه تکامل باعث میشود که مردم کتاب مقدس را جدی نگیرند.
طرفداران نظریه زمین جوان، از جمله کن هام، بر این اعتقادند که نظریه تکامل یکی از بزرگترین علل لغزش مردم در دریافت انجیل (خبر خوش) عیسی مسیح است. پل گارنر عضو سازمان مسیحی تکامل در بریتانیا، معتقد است که انجیل بر پایه وقایعی که در پیدایش اتفاق افتاده است، بنا شده است. و اگر پیدایش ۱-۱۱ از لحاظ تاریخی اتفاق نیافتاده است، اگر آدم یک انسان واقعی نبوده است و اگر سقوط آدم و لعنت خداوند به وقوع نپیوسته است، بنابراین انجیل بی مفهوم است. طرفداران نظریه زمین جوان ارتباطی جدا نشدنی بین اعتقاد به نظریه تکامل و الحاد قایل میشوند. اما این تنها به یک باور ذهنی محدود نمیشود، زیرا این باورهاست که اعمال را شکل میدهند. برای بعضی از افراد، مانند هام، اعتقاد به نظریه تکامل برابر است با تحلیل و از بین رفتن اساس معنوی و اخلاقی جامعه مسیحی.
طرفداران نظریه زمین جوان معتقدند که معتقدان به آفرینش تکاملی (طرفداران نظریه تکامل) در ایمان خود سازش کردهاند. دیوید تایلر منشی جامعه آفرینش باوران بریتانیا میگوید: معتقدان به آفرینش تکاملی به عنوان افراد مسیحی ادعا می کنند که بر اساس کتاب مقدس فکر میکنند، اما در عین حال هنگامی که افرادی کتابمقدس را تحلیل میکنند، این مسیحیان کنار میکشند و باورشان به مرگ و عقوبت گناه و وجود تاریخی آدم و حوا دچار تزلزل میشود. من فکر می کنم که خدا باوراننوین که معتقد به نظریه تکامل هستند، تسلیم شده اند و در تلاشند تا کتاب مقدس را با علم منطبق کنند. جان برایانت مدیر گروه “مسیحیان در علوم” در پاسخ این طور می گوید: من فکر میکنم که چنین اظهار نظری بسیار ظالمانه و غیر واقعی است. ما کتاب مقدس را انکار نمی کنیم، ما بر این باوریم که باید کتاب مقدس را به عنوان یک سری کتاب مطالعه کرد، نه به عنوان یک ادبیات ویژه. آنچه که کتاب مقدس، باید به ما بگوید، این است که ما حاصل آفرینش خداوند هستیم و هدف آفرینش ارتباط با خداوند است، و این که ما جایگاهی مخصوص در جهان داریم. از این جهت کتاب پیدایش بسیار عالی عمل کرده است. من همیشه از خودم میپرسم: کدام نسخه از کتاب پیدایش را باید تحت الفظی خواند؟ زیرا از این کتاب دو نسخه وجود دارد و اگر سعی به موشکافی این نسخه ها کنیم، متوجه خواهید شد که از لحاظ نگارش متن دوم قدیمی تر از متن اول است.
۵- اعتقاد بر مدل آفرینش شش روزه باعث می شود که مردم کتاب مقدس را جدی نگیرند.
جان برایانت ادامه میدهد: من هیچ وقت یک تکامل گرای افراطی نبودهام، اما وقتی میبینم، که این نظریه بیارزش محسوب میشود، بسیار نگران میشوم، زیراعواقب این استدلال را هنگامی متوجه میشوم که سعی میکنم ایمانم را با دانشجویانم که اغلب آنها زیست شناس هستند، در میان بگذارم. پروفسور سرگیلیان لین پرنس، اذعان میکند که به نظر نمیرسد که انکار کردن واقعیتهای علمی و یا تلاش در جهت تخریب آنها کمکی به ما کند.
باب وایت (Bob White) استاد زمین شناسی دانشگاه کمبریج، همراه با بسیاری دیگر، بر این باورنند که جنبش خالق هوشمند نیز دارای نقاط ضعفی است. این افراد یک باور محکم نسبت به کار خداوند در این جهان ندارند، بنابراین، دو خطر وجود دارد. اولین خطر این است که این افراد براین باورند که آفرینش به حدی پیچیده است که میبایست به طور ناگهانی رخ داده باشد و امکان تکامل تدریجی وجود ندارد. این افراد تصور می کنند که خداوند در زمان آفرینش در کار دنیا دخالت کرد و پس از آن دخالتی در آن ندارد. این مفهومی است که از اعتقادات آنها برداشت میشود و از لحاظ الهیاتی نادرست است. هم چنین، روش بسیار اشتباهی در برخورد با مسایل است، زیرا اگر روزی برسد که فردی پیچیدگی موجود در خلقت را توضیح دهد، این سوال پیش میآید که جایگاه خداوند کجاست؟
دنیس الگزاندرا رییس برنامه ایمن شناسی مولکولی در موسسه آبراهام کمبریج، بر این باورست که مباحث آفرینش هوشمند در جذب مردم به مسیحیت موفق نیستند. مباحث آفرینش هوشمند به خدای پدر و پدر خداوندمان عیسی مسیح ختم نمیشوند. در عوض، شما با یک مهندس ملکوتی آشنا میشوید. نگرانی که درباره این نظریه وجود دارد، این است که نتیجه آن تربیت افرادی مانند آنتونی فلوAntony Flew باشد. فلو برای سالیان سال یک ملحد برجسته بود، وی پس از آشنایی با جنبش آفرینش هوشمند، خدا باور شد، وی بر این باور است که یک قدرت برتر وجود دارد. من مطمئن نیستم که چنین نتیجهای امتیازی برای این جنبش محسوب شود. اگر هدف این جنبش گرایش مردم به یک قدرت برتر است، میتوان گفت که این جنبش موفق بوده است. اما به نظر نمیرسد که اعتقاد مردم به وجود یک مهندس ملکوتی، اتفاق خارق العادهای باشد، زیرا آنها را از شناخت خدای پدر و عیسی مسیح باز می دارد. بنابراین من فکر میکنم که مباحث آفرینش هوشمند، حتی اگر کاملاٌ معتبر باشند، از لحاظ الهیاتی نمی تواند مردم را به مقصد برساند.
۶- علم و کتاب مقدس اهداف متفاوتی دارند و انسانها کامل نیستند.
یکی از دلایل وجود اختلاف بارز بین ایمان و علم این است که ما فراموش کردهایم که علم و الهیات، دارای رویکردهای مختلفی هستند. حوزه علم محدود به توضیح و توجیه دنیای متشکل از ماده و انرژی از لحاظ زمانی و فضایی است. علم برای این است که توضیح دهد که پدیدههای مختلف چگونه عمل میکنند. اما درباره چرای پدیدهها توضیحی ندارد. کتاب مقدس میتواند در این باره توضیح دهد، همینطور که تا به حال این وظیفه خود را انجام داده است. هدف کتاب مقدس از ابتدا توضیح مکانیسمها نبوده است، بلکه مفهوم و معنای آنها مد نظر کتاب مقدس بوده است. این دو (علم و کتاب مقدس) در تعارض با یکدیگر قرار نمیگیرند، بلکه یکدیگر را کامل میکنند و سطوحی مختلف از درک از واقعیت هستند. خداوند به عنوان آفریننده و نگهدارنده جهان در پشت همه مکانیسمهای اطراف ما قرار میگیرد. قوانین فیزیک، قوانین او هستند. علم، نظریاتی درباره منشا زندگی ارایه میدهد، اما بسیاری از سوالات اساسی را درباره زندگی نمیتواند پاسخ دهد. ما که هستیم؟ چرا در این دنیا هستیم؟ به کجا میرویم؟… اما این پرسشهایی است که کتاب مقدس به آنها در پیدایش پاسخ داده است .
اگر ما با یک رویکرد علمی اولین باب های پیدایش را بخوانیم، از درک نکات شگفت انگیز آن عاجز خواهیم بود. ارنست لوکاس اظهار میکند که چنین رویکردی تنها باعث بروز مشکل میشود. وی میگوید:من فکر میکنم اگر سعی کنیم پیدایش را به قصد بدست آوردن اطلاعات علمی بخوانیم، دچار سوء تعبیر میشویم و این باعث تحریف این بخش از کتاب مقدس میشود و مشکلاتی ببار خواهد آورد. هدف اصلی کتاب مقدس این است که حقیقت وجود خداوند را بر ما آشکار کند و به ما نشان دهد که چگونه با او ارتباط برقرارکنیم. هدف این کتاب ارضای کنجکاوی علمی ما نیست. این کتاب به عنوان یک کتاب مرجع علمی نوشته نشده است و نباید با آن مثل یک کتاب علمی برخورد کرد. پرسش هایی که میتوانیم و باید از کتاب مقدس بپرسیم، درباره موارد مهمتری است: ماهیت دنیای اطراف ما چیست؟ انسان بودن یعنی چه و مسئولیت ما به عنوان انسان چیست؟ چرا دنیای امروز ما از این همه مشکلات رنج میبرد؟
۷- دلایل خوبی برای قبول آفرینش ویژه وجود دارد.
کسانی که معتقد به آفرینش ویژه هستند، از کتاب مقدس به عنوان مرجع اصلی خود استفاده میکنند. پل گارنر میگوید: من همیشه از کتاب مقدس شروع میکنم. کتاب مقدس حقیقت اصلی است و من تمام باورهای علمیام را بر پایه کتاب مقدس قرار میدهم و فکر میکنم ما باید از کتاب مقدس آغاز کنیم. اولین و مهمترین موردی که کتاب مقدس آشکار میسازد، تاریخ زمین و جهان است. کن هم نیز با این مساله موافق است. وی اظهار میکند که هر مدرک و شاهدی در هر زمینه از جمله تاریخ و زمان شناسی، اگر با کتاب مقدس در تعارض باشد، معتبر نیست.
اما طرفداران نظریه آفرینش ویژه، از شواهد علمی نیز برای استحکام نظریه خود استفاده میکنند. پل گارنر معتقد است که شواهدی مبنی بر وجود خالق هوشمند، کلید اصلی است: من فکر میکنم وقتی ما به DNA نگاه میکنیم، یک پدیده است که به صورت شگفت انگیزی کدبندی شده است و ما میتوانیم شاخصه های هوشمندی را در آن ببینیم. در DNA اطلاعات بسیاری به رمز درآورده شده است و با توجه به مشاهدات علمی ما، اطلاعات محصول یک ذهن هوشمند است. یک جنبه کلیدی دیگر برهان خالق هوشمند، پیچیدگی بیش از حد سیستمهای (دستگاه) زیست شناسی است. دیوید تایلر اضافه میکند که محدودیتهایی در گونههای مختلف زیستی وجود دارد و این در تعارض با نظریه تکامل تدریجی است. زیرا نظریه تکامل تدریجی محدودیت قائل نیست. اما به نظر من اطلاعات علمی، در نقطهای به محدودیتهایی میرسد و این نقطهایست که ما میتوانیم مرزهای طبیعی بین گونههای حیوانات مختلف را شناسایی کنیم.
از جمله دانشمندان برجستهای که معتقد به آفرینش ویژه هستند، اندی کلنتیاس، استاد ترمودینامیک در دانشگاه لیدز، اندگار اندروز، استاد علوم ماده شناسی در دانشگاه لندن، داوید باک، استاد داروشناسی در لیورپول و استاد تری هبلین مشاور خون شناسی در دانشگاه سوت همپتون. پل گارنر، یکی از اعضای جامعه زمین شناسی میگوید: در دنیا پیش از هزاران دانشمندان در مقطع دکتری وجود دارند و این افراد در زمینههای مختلف از جمله زیست شناسی و زمین شناسی حتی ستاره شناسی و کیهان شناسی تحقیق و تدریس میکنند. من فکر میکنم که این جنبش در حال رشد است. در ابتدا، میخواهم منحصر به فرد بودن کره زمین را خاطر نشان کنم. زمین پدیدهای است که به خودی خود به یک طراح و خالق اشاره میکند. دوم، زمین بهصورتی طراحی شده است که باعث تداوم حیات گردد. هدف اصلی زمین، حفظ زندگی است. زمین به گونهای طراحی شده است که زندگی در آن بقا پیدا کند. سوم، عناصر این جهان به صورت مشخصی در هماهنگی هستند. این هماهنگی پیچیده تر از آن است که آن را تصادفی تلقی کنیم. بنابراین، مشخص است که این عناصر برای حفظ حیات طراحی شده اند.
به هرحال این دلائل، مورد قبول همه مسیحیان است- همه مسیحیان، به وجود یک خالق باور دارند، اما ضرورتاّ نسبت به دیدگاه خاصی از آفرینش گرایش ندارند.
۸- دلائل خوبی برای قبول آفرینش تدریجی وجود دارد.
دنیس الکساندر به یک عامل مهم انسجام معتقد است، وظیفه دانشمندان مسیحی این است که آنچه را خداوند در آفرینش انجام داده است، توضیح دهند و به عنوان بخشی از پرستش خود، حقیقت را درباره آفرینش خداوند اعلام کنند. از آنجایی که نظریه تکامل تدریجی داروین، بهترین توضیحی است که در حال حاضر درباره منشا تنوع گونه ها وجود دارد، ما به عنوان دانشمند میبایست این توضیح را قبول و اعلام کنیم. ما میبایست حقیقت را با تمام توانایی اعلام کنیم و در نظر داشته باشیم که علم همیشه ناقص است و همیشه احتمال کشفیات جدید وجود دارد.
ارنست لوکاس معتقد است که باید بابهای اول پیدایش را با توجه به بافت تاریخی آن مطالعه کرد. هدف از نگارش اولین بابهای پیدایش آموزش درباره حقیقت الهیاتی خداوند است. ماهیت خداوند، ماهیت جهان و نقش ما در این جهان و غیره… من با توجه به جنبه های علمی به این برداشت از پیدایش نرسیدم. برداشت من از پیدایش نتیجه سالهایی است که صرف مطالعه ادیان و فرهنگ باستانی خاور میانه کردم. بسیاری از دانشمندان از جمله درک کیدنر، دیوید اتکینسن، گوردن ون هام و هنری بلوچر تفسیر تحت الفظی پیدایش باب یک را تنها براساس خود متن و نه بر اساس واقعیتهای علمی رد میکنند. آنها البته وقایع تاریخی را در نظر میگیرند. دنیس الکساندر به روشنی اذعان میکند که خداوند از روح خود بر آدم و حوا دمید و این که سقوط آدم یک واقعه تاریخی بود. از نظر من سقوط نشانه وجود تعهدات اخلاقی است که لازمه انها وجود دستوراتی از خداوند است. این دستورات، دستوراتی است که خداوند در باغ عدن به آدم و حوا داد. خداوند در باغ عدن به آدم و حوا دستور داد که کارهای خاصی را انجام ندهند و آنها از دستورات خداوند تمرد کردند.
بسیاری از افرادی که به آفرینش تدریجی معتقدند، مانند آفرینش باوران براین باورند که بدون خداوند هیچ توضیحی برای منشا زندگی یا روح انسانی وجود نخواهد داشت. یان پرنس، یکی از برجسته ترین گیاهشناسان میگوید: من به نظریه تکامل اعتقاد دارم، زیرا به عنوان یک دانشمند که هر روزه زندگی را نظاره میکنم، می بینم که زندگی به صورت تدریجی رشد میکند. اما دو مورد وجود دارد که با کمک علم نمی توان آنها را توجیه کرد. اولین مورد، شروع واقعی حیات است. هیچ کس نتوانسته است زندگی را آنطور که بوده دوباره بیافریند. دانشمندان توانستهاند با گرفتن بخشهایی از یک موجود زنده، بافت ها و ارگانیسم های دیگری تولید کنند، اما نتوانستهاند زندگی را از آغاز بیافرینند. دوم اینکه خداوند در یک مرحله ای از یک ارگانیسم ویژه استفاده کرد تا به انسان روح دهد و انسان را به شکل خودش آفرید. دانشمندان برجسته بسیاری وجود دارند که به نظریه تکامل معتقدند مانند فرانسیس کاینر، سرجان هیوتن، پروفسور باب وایت و مالکو جیوز.
۹- همه ما با پرسشهای پیچیده -و شاید حتی بیجواب- در طول زندگی خود مواجه هستیم.
من همیشه بر این اعتقادم که موضعی که ما در این بحث انتخاب میکنیم، درارتباط مستقیم با پرسش هایی است که با آنها زندگی میکنیم و در ارتباط با مسایلی است که به حقیقت بودن آنها اعتقاد داریم. بسیاری از موضوعات مربوط به آفرینش و تکامل به نحوی دشوار است که نمی توان آن را به صورت ساده وخلاصه بیان کرد و این موضوع چنان وسیع است که هیچ کس نمیتواند بر همه جنبههای آن چیره شود.
بزرگترین سوالی که برای دنیس الکساندر به وجود آمده است، در زمینه عدالت خداوند است و این که چگونه خداوندی که ما و دیگر مخلوقاتش را دوست دارد، گونههای زیستی خاصی، از جمله انسانها را انتخاب میکند. این انتخاب از طریق یک فرآیند تدریجی و طولانی اتفاق افتاد و منجر به منقرض شدن ۹۹٪ از گونهها و رنج و مرگ بسیاری شد. این سوالی است که نه تنها معتقدان به آفرینش کاملی با آن روبهرو هستند، بلکه کسانی که به آفرینش ویژه باور دارند نیز با این سوال روبهرو هستند که خداوند چگونه اجازه داده است تا ۹۹٪ از گونهها منقرض شوند، هر چند که در باور ایشان این اتفاق در اثر سیل به وجود آمده است.
از طرف دیگر، جان برایانت، مشکلی در انقراض گونهها نمیبیند. وی اظهار میکند که منقرض شدن یک گونه، ضرورتا ظلم یا بیعدالتی محسوب نمیشود. من در این قضیه بیعدالتی نمیبینم. من فکر نمیکنم، انقراض گونهها نشانه بیعدالتی خداوند است. انقراض گونهها تنها بخشی از ساختار تغییر و تکامل جهان است. افرادی که در این مورد اظهار نگرانی میکنند، بسیار احساساتی هستند. البته، نظر من درباره انقراض گونههای جانوری که بر اثراقدامات انسان ها رخ میدهد، کاملا متفاوت است.
مرگ برای هر دو گروه درهر دو سر این طیف، یک سوال بغرنج است. منظور خداوند چه بود وقتی به آدم گفت در روزی که تو از آن میوه بخوری، خواهی مرد (پیدایش۲:۱۷) در صورتی که چنین اتفاقی نیفتاد. آفرینشباوران تکاملی بر این باورند که منظور خداوند مرگ روحانی بودهاست – آفرینش باوران ویژه با این باور موافق هستند که آدم از لحاظ روحانی بلافاصله مرد، اما بر این مطلب پافشاری میکنند که پس از این واقعه مرگ جسمانی وارد کره زمین شد.
بعضی از جنبههای این بحث تا هنگامیکه آسمان و زمینی نو به وجود آید، ادامه خواهد داشت و ما میبایست با این پرسشها زندگی کنیم.
۱۰- بحث در این زمینه باعث میشود که ما نکته اصلی پیدایش ۱-۳ را در نیابیم.
فاجعه اصلی این است که این بحث مسیحیان و غیر مسیحیان را از هم جدا میسازد. اما مساله منشا انسان سوالات عمیقی درباره هدف آفرینش ایجاد میکند و دنیا تشنه این است که دیدگاه مسیحی را در این زمینه بشنود.
اختلاف واقعی بین دو گروه است : مسیحیانی که معتقد به یک آفریننده هستند و ملحدینی که به تکامل به عنوان یک مکانیسم زیستی معتقدند. از نظر آنها انسانها در اثر یک تصادف بهوجود آمدهاند و تنها یک هدف دارند و آن انتقال DNA است. ریچارد داوکینز میگوید:انتقال DNAتنها علت وجود هر موجود زندهای است.
بسیاری از انسانها بر این اعتقادند که هدف از آفرینش باید بالاتر از این باشد. اما علم نمیتواند پاسخی غیر از این داشته باشد. علم درباره مکانیسم است نه هدف. اما، در شروع پیدایش، پاسخهایی دگرگون کننده ارایه میشود.
این بابها درباره خداوند و دنیا، ماهیت انسان و مشکلات اساسی ماست. مردم نیاز دارند که این پاسخها را بشنوند، اما تا زمانی که مسیحیان در حال جدل درباره مکانیسم ها و زمانها هستند، این اتفاق نمیافتد.
ما میبایست به طور واضح، منظور اصلی بخشهای ابتدایی پیدایش را درک کنیم. همانطور که خواندید، خواندن این بخشها با هدف دستیابی به اطلاعات علمی کاملا نادرست است ، و این احتمالا هدف اصلی نگارنده نبوده است و هم چنین خوانندههای اولیه این بخش نیز چنین برداشتی نداشتهاند. افرادی که این بخش از کتب مقدس را با توجه به زمینه ادبی و تاریخی آن مطالعه کردهاند، تنها کاربرد الهیاتی برای آن قایلند: هدف از این بخش ارایه شناختی صحیح از خداوند، جهان، انسانیت به انسانهاست. این بخش از کتاب مقدس در تعارض با تعلیمات نادرست قومهای بت پرست آن زمان در منطقه باستانی خاور نزدیک بود.
پیدایش ۳-۱ به ما شش نکته کلیدی میآموزد. این شش نکته بسیار اهمیت دارند و همه نیازمند درک آنها هستند.
۱- خداوند آفریننده همه چیز است. خداوند وجود دارد و هر موجودی در این دنیا وجود خود را مدیون اراده وی است. (در ملکوت و بر زمین) جهان به صورت تصادفی و یا بهخودی خود به وجود نیامده است.
۲- تنها یک خدا وجود دارد. احتمال اینکه ما بتهایی مانند خورشید یا ماه را بپرستیم، کم است، اما بسیار محتمل تر است که اسیر، بتهایی معاصر مانند: ثروت، ورزش، روابط و غیره…شویم. هیچ چیزی در جهان خلقت، نمیتواند جای خدایی را بگیرد که ما حیات خود را مدیون وی هستیم.
۳- جهان بازتاب و انعکاسی از خالق خود است. جهان بر روی نظم ساخته شده است ( و بنابراین برای انسانهای مستدل قابل درک است) جهان زیبا و همچنین کاربردی است ( پیدایش ۹:۲). پولس میگوید که آفرینش به اندازه کافی دلیل مبنی بر وجود خداوند ارایه میدهد، بنابراین هیچکس عذری برای عدم باور خداوند ندارد (رومیان ۲۰:۱)
۴- خداوند قانونگذار است. جهان از خداوند اطاعت میکند. خداوند به ما مسئولیت داده است که مباشرین وی بر روی زمین باشیم. هر موجودی یک نقش مشخص الهی دارد و تنها زمانی میتواند این نقش را به اتمام رساند که از دستورات خداوند پیروی کند.
۵- انسانها بازتاب تصویر خداوند هستند. پیدایش نشان میدهد که انسانیت واقعی چیست. یکی از بنیادیترین سوالات، مفهوم واقعی انسانیت است. اما در جهان پست مدرن و نادین باور(سکولار) امروز، انسانیت از بحران هویت رنج میبرد.
مردم در درک واقعی معنای انسانیت ناتوان هستند. دانشمندان ملحد اعلام میکنند که تنها نقش ما در دنیا، انتقال DNA است. از نظر این دانشمندان ما تصادفی هستیم که در تاریخ رخ داده است. ما میمیریم و فاسد میشویم و هیچ چیز دیگری وجود ندارد.هیچ زندگیی ارزشمند نیست. با وجود چنین باورهایی عجیب نیست که چرا افراد زیادی احساس کم ارزشی میکنند. پیدایش، فرضیاتی این چنین را به چالش میکشد و ادعا میکند که ما تصویر خداوند بر روی زمین هستیم -کمال آفرینش. علی رغم همه تباهیها و شرارتهایی که ما را پس از سقوط در بر گرفته است، ما مانند خداوند هستیم. هنگامیکه درک میکنیم که تصویر خداوند بر زمین هستیم، این باور، خودآگاهی، خلاقیت،و ابعاد روابط و مسئولیتهای اخلاقی ما را در بر میگیرد. اما در کل آگاهی ما از وجود یک بعد متعالی -معنویت-همه ابعاد زندگی ما را تحت تاثیر قرار میدهد، زیرا ما برای ارتباط با خداوند آفریده شدهایم.
۶- انسانها بر علیه خداوند شورش میکنند. پیدایش۳ توضیح میدهد که چطور همه چیز به طور غمانگیزی تغییر کرد. ما هنوز حاملین تصویر خداوند بر روی زمین هستیم، اما نافرمانیهای ما این تصویر را مغشوش کرده است. ما در دنیایی از خود بیگانه زندگی میکنیم، ما نسبت به خداوند، یکدیگر، محیط اطرافمان و حتی خودمان بیگانه هستیم. ما در دنیای ترس، دروغ و ننگ زندگی میکنیم. ما خود را از خداوند و هم چنین از یکدیگر پنهان کردهایم. ما تحت داوری خداوند زندگی میکنیم. اما در کمال تعجب، خداوند هنوز به ما توجه دارد، و ما اولین نشانه فیض خداوند را هنگامی میبینیم که از آدم و حوا میپرسد:کجا هستید؟(پیدایش۹:۳). در همین زمان است که خداوند به چگونگی حل این مشکل اشاره میکند-کسی میآید که سر شیطان را میکوبد (پیدایش ۱۵:۳). بقیه کتاب مقدس درباره داوری و فیض خداوند است و در انتها، ما با تصویر زیبایی روبهرو میشویم، تصویری از مردمی که بازپس گرفته شدهاند و دوباره در آسمان و زمینی نوین به رابطه با خداوند باز گشتهاند.
مساله اصلی در پیدایش ۱ یک مساله علمی نیست. چه تفاوت میکند که آفرینش به صورت یک معجزه سریع و یا یک فرآیند تدریجی اتفاق افتاده باشد. سوالاتی که پیدایش به آنها پاسخ میدهد، بسیار مهمتر و عمیقتر است. ما در پیدایش با خدای قدرت و خلاقیت و فیض روبهرو میشویم. ما متوجه می شویم که در چه دنیایی زندگی میکنیم، به معنای واقعی انسانیت میرسیم و نیاز به یک منجی را درک میکنیم. و این پیغامی است که جهان نیاز دارد که بشنود.
منبع: مجله Christianity
۱٫ James Moore, The Post-Darwinian Controversies, Cambridge University Press, 1979, p.92
Books
Denis Alexander and Robert White, Beyond Belief (Lion, 2004)
Denis Alexander, Rebuilding the Matrix (Lion, 2001)
David Atkinson, The Message of Genesis 1-11 (Bible Speaks Today) (IVP, 1990)
RJ Berry, God and the biologist – faith at the frontiers of science (Apollos, 1996)
Henri Blocher, In the Beginning (IVP, 1984)
William Dembski, The Design Revolution: Answer ing the Toughest Questions about Intelligent Design, (IVP (USA) 2004)
William Dembski, Uncommon Dissent: Intellectuals Who Find Darwinism Unconvincing (ISI Books, 2004)
Michael Denton, Evolution: a theory in crisis (Woodbine House, 1996)
Philip Duce, Reading the mind of God – interpretation in science and theology (Apollos, 1998)
Phillip E. Johnson, Darwin on Trial (IVP, 1993)
Derek Kidner, Genesis (TOTC) (IVP, 1967)
Kevin Logan, Responding to the Challenge of Evolution (Kingsway, 2002)
Ernest Lucas, Can We Believe Genesis Today? (IVP, 2001)
Paul Marston and Roger Forster, Reason, Science and Faith (Wipf & Stock, 1998)
Alister McGrath, Dawkins’ God: genes, memes and the meaning of life (Blackwell, 2004)
Andy McIntosh, Genesis for Today: Creation and Evolution (Day One, 2001)
Del Ratzsch, Science and its Limits (IVP, 2000)
David Swift, Evolution under the Microscope, (Leighton Academic Press, 2002)
David Tyler, The Guide: Creation – chance or design?
Jonathan Wells, Icons of Evolution
Gordon Wenham, Word Biblical Commentary Genesis 1-15 (Word, 1987)
David Wilkinson, The Message of Creation (Bible Speaks Today) (IVP,2002)
David Wilkinson, God, Time and Stephen Hawking (Monarch, 2001)
David Wilkinson and Rob Frost, Thinking clearly about God and science (Monarch, 2000)
Websites
American Scientific Affiliation – www.asa3.org/
Answers in Genesis – www.answersingenesis.org
Answers in Science – chem.tufts.edu/AnswersInScience
ترجمه: مهرنوش کلاشی