متدین متعقل، علاوه بر دارا بودن مؤلفههاى «بینش دینى» و «کوشش دینى»، باید واجد چهار مؤلفه «گرایش دینى» نیز باشد.
۹. مؤلفه نهم دیندارى متعقلانه آن است که متدین متعقل مىتواند یک نگاه واقعبینانه به «خود»، داشته باشد. به این معنا که متدین متعقل باید بتواند، بدون هیچ پرده پوشى، با روح عریان خویش مواجه شود و نقاط قوت و ضعف خود را بیابد. اینکه کسى بتواند به خود چنان نگاه کند که به دیگران مىنگرد و حتى سختگیرانهتر از نگاهى که دیگران به او دارند، به خود بنگرد، یک نگرش متعقلانه و یک طرز تلقى درست است.
متدین متعقل، اولاً باید خودش رادر زمان حال ببیند و خود را آنچنان که اکنون است بپذیرد. ثانیاً بپذیرد که هیچ گاه نمىتواند از چنگال تأثیر گذشته خویش فرار کند؛ چون هیچ انسانى نمىتواند از گذشته خویش بگریزد و ثالثاً توانایىهاى خود را بیشتر یا کمتر از آنچه که در واقع است، ارزیابى نکند.
۱۰. مؤلفه دهم تدین متعقلانه آن است که متدین متعقل، نقاط ضعف همه انسانها را مىپذیرد. ما هنگامى نمىتوانیم نقاط ضعف انسانها را تحمل کنیم که آنان را به صورت یک «فراورده» ببینیم؛ نه به صورت یک «فرایند». وقتى شما به هر انسانى، حتى به خودتان، به چشم یک «فراورده» نگاه کنید، دیگر نمىتوانید انسانهایى را که در آنها نقاط ضعف مىبینید، دوست بدارید. اما اگر همه انسانها و از جمله خودتان را به صورت یک «فرایند» ببینید، یعنى انسان را در حال «جریان» ببینید، آنگاه مىتوانید به او محبت داشته باشید. باید همه انسانها را به چشم فرایندى که هنوز به انتهاى مسیر تکاملى خویش نرسیدهاند، بنگریم. آنگاه خواهیم دید که مىتوان همه آدمیان را دوست داشت و به آنان محبت کرد. متدین متعقل همه انسانها را به یک چشم مىبیند و پرونده هیچ کس را مختومه نمىداند.
نتیجه چنین دیدگاهى براى متدین متعقل آن است که بشر را علىرغم همه نواقصى که دارد، دوست مىدارد و به او محبت مىکند. هنر این است که انسان را با نقایصى که دارد، دوست بداریم و نه وقتى که پاک و پیراسته و از هر جهت کامل است. این نوع دوست داشتن که نتیجه «روند» دیدن شخصیت انسان است، سه ویژگى در درون متدین متعقل ایجاد مىکند: اولاً متدین متعقل نسبت به همه انسانها و از جمله خودش، «بردبارى» پیدا مىکند. ثانیاً نسبت به همه انسانها نوعى «بخشایش عام» پیدا مىکند و ثالثاً متدین متعقل با داشتن این حالت، مىتواند آهسته آهسته به درون روح آدمیان نفوذ کند و به یک «ژرفنگرى درونى» نائل آید.
۱۱. مؤلفه یازدهم دیندارى متعقلانه آن است که متدین متعقل، علىرغم مخالفتهایى که در زندگى اجتماعى با قواعد و اصول خاص زندگى او مىشود، این قواعد و اصول را حفظ مىکند.
متدین متعقل هرگز در انتظار نمىنشیند که جامعه به سامان شود تا زندگى او نیز به سامان گردد؛ چون این به انتظار نشستن، معطوف به دو مشکل اساسى است: اولاً یک مشکل منطقى دارد و آن اینکه جامعه چیزى جز مجموع افراد نیست و اگر تک تک افراد جامعه نیز به انتظار پیشروى دیگران، منهاى خود، باشند، این جامعه تا ابد روى سامان به خود نخواهد دید. اما یک مشکل ناظر به واقع هم دارد و آن اینکه هیچ گاه یک جامعه آرمانى بر روى کره زمین پدید نخواهد آمد. هیچ دین و هیچ مذهبى نگفته است که بر روى کره زمین، جامعه آرمانى پدید خواهد آمد. دین گفته است که بکوشید تا جامعه را بهتر کنید؛ ولى هیچ گاه نگفته است که یک جامعه آرمانى بر روى زمین پدید خواهد آمد.
وقتى در قرآن «اهبطوا» آمده است و وقتى که به انسان گفته شد که دیگر از بهشت بیرون برو، معنایش این است که دیگر در زمین، بهشت وجود نخواهد داشت و شما نیز از بهشت بیرون رفتهاید؛ اما مىتوانید در بهتر شدن وضع خود بکوشید. بهشت در زمین تحققپذیر نیست و همه کسانى که مىخواهند در زمین، بهشت را تحقق ببخشند، فقط به جهنم، تحقق مىبخشند و این را تاریخ نشان داده است.
۱۲. دوازدهمین مؤلفه و آخرین ویژگى دیندارى متعقلانه آن است که مؤمن متعقل، مؤمنى است که از هر گونه «بتپرستى» روىگردان است و نگرش بتپرستانه به جهان ندارد. بتپرستى به این معنا که انسان چیزهایى را خدا بداند که در واقع خدا نیستند و به تعبیر فلسفى: «مطلق دانستن امور نسبى». قدرت، ثروت، شهرت، موفقیتهاى اجتماعى، حیثیت اجتماعى، شخصیتها، عقاید و حتى دین، بتهایى هستند که انسان، گاه آنها را به جاى خداوند مىپرستد؛ بنابراین «دین» را هم نباید پرستید. حال ما از کجا باید بدانیم که در واقع مشغول پرستیدن چه چیزى هستیم؟ روانشناسان دین، مخصوصاً «اریک فروم» دو تحلیل را در این باب ذکر کردهاند. اول آنکه آن چیزى که حاضرید همه چیز را فداى او بکنید و حاضر نیستید او را فداى چیز دیگرى بکنید، «بت» شماست. روش دوم آنکه در خود جستوجو کنیم و ببینیم که بدون پرسش و سؤال و کند و کاو، تسلیم چه چیزى هستیم. هرگاه تسلیم بدون چون و چراى چیزى بودید، همان چیز، «بت» شماست.
بنابراین اگر هر کس با عالم دینى یا هر فرد دیگرى، همان رفتارى را کرد که باید با خدا مىکرد، آن شخص را پرستیده است و او «خدا» و «بت» آن فرد شده است. متدین متعقل، فقط تسلیم یک چیز است و آن، «خداوند» یا «جان هستى» مىباشد.
منبع: طبرستان سبز، ش ۲۸ ، ۲۹ و ۳۰، (بهمن ۸۰)