نویسنده: ضیا مرال
مترجم: منصور برجی
همانطور که جنگ جهانی دوم و قتلعام یهودیان تغییراتی را در الگوهای فکری غرب سبب شد، امروزه نیز آشفتگی اوضاع خاور میانه ما را به بازاندیشی در بسیاری از ابعاد علم الهیات فرا میخواند. نارضایتی فزاینده از نظریههای الهیاتی که تا به حال در خاور میانه ارائه شدهاند از یک سو، و بسته شدن درهای بسیاری از این کشورها به روی افراد خارجی از سوی دیگر در جریان است. چنین ویژگیهایی، نیاز ما را به یک الگوی تازه در رسالت کلیسا مشخصتر میسازند. کلیسای خاور میانه تنها در شرایطی میتواند به بقای خود در این دوران ادامه دهد که یک الگوی الهیاتیِ مناسب با فرهنگ خویش را تبیین نموده و به این وسیله قادر به انتقال قدرت نجاتبخش انجیل باشد. اگر بناست که انجیل در خاورمیانه ریشه بدواند، انجام آن تنها با الهیاتی امکانپذیر خواهد شد که بتواند با مردم منطقه ارتباط پیدا کند.
من به این مسئله آگاهم که سخن گفتن از خاورمیانه به شکل واحد اشتباهی بزرگ است. ملتهای مصر، ایران، اردن، عربستان صعودی، ترکیه و سوریه تفاوتهای بسیاری با هم دارند. شاید برخی به حساب آوردن ترکیه را هم در جمع کشورهای خاور میانه به دلایل قانعکنندهای مردود بشمارند. اما خصوصیات مشابهی این کشورهای منطقه را به هم پیوند میزند. لیست کوتاهی از این نکات تشابه به قرار زیرند: فرهنگ و دین اسلامی، جمعگرایی۱، شرم و عزت۲، پیوند رومانتیک با تاریخ، همجواری جهانبینی جانگرایانه (Animistic) و یکتاپرستانه، احساسات ملیگرایانۀ بسیار قوی، و ارتباطات تاریخی و سیاسی بین این کشورها.
علیرغم این تشابهات کلی، هر گونه تئوریپردازی الهیاتی برای خاور میانه باید ویژۀ فرهنگ و زمینه خاص خود باشد. این مقالۀ کوتاه تلاش دارد تا تنها به ارائه تصویری کلی از یک الهیات منطقهای بپردازد.
انگیزۀ درست
امر خطیر در تبیین هر الهیاتی برای خاور میانه یافتن دلایل درستی برای این کار است. اشتباه معمول در اغلب تلاشهای پیشین برای بومیسازی الهیات۳ قائل نشدن تمایز بین “چرایی” و “چگونگی” آن بوده است. رنجیدگیهای حاصل از دوران استعمار و یا واکنش اعتراضآمیز به ضد برخی اشکال نژادمحورانۀ مسیحیت غربی نمیتوانند مبنای سالمی برای این کار باشند. کسانی که با چنین انگیزههایی ناپخته شروع به کار کردند، در نهایت مرتکب همان خطایی نسبت به کلیسای غرب شدند که کلیسای غرب نسبت به آنها انجام داده بود. دلیل درست توجه به این نکته است که نیازها، معضلات، فرهنگ، زبان و واقعیات خاورمیانه، الهیاتی را میطلبد که در تعامل با اوضاع منطقهای به طور شایستهای توانمند باشد. از آنجا که هیچ الهیاتی در خلاء شکل نمیگیرد؛ الهیات تبیین شده در یک زمینه فرهنگی، هنگام انتقال به زمینۀ دیگر دچار محدودیتهایی نیز میشود. به عنوان نمونه، پیشفرضها، روشها، پرسشها و کاربردهای الهیاتی که برای افراد طبقۀ متوسط آمریکای شمالی ملحوظ است، به شکل بینادینی با افراد جنگزدۀ عراقی تفاوت دارد.
هدف درست
هدف بومی سازی الهیاتی نمیتواند ترویج کورکورانۀ الهیاتی ملیگرایانه و یا التقاط غیرنقادانۀ ایمان مسیحی با فرهنگ خاصی باشد. معاهدۀ لوزان به درستی تصدیق میکند که انسانها به صورت و تشابه خدا آفریده شدهاند و به همین جهت در همۀ فرهنگها ارزشهای خوبی یافت میشود. اما از آنجا که همین انسانها سقوط کرده نیز هستند، ارزشهای شریری هم در این فرهنگها یافت میشوند. یک الهیات ویژۀ خاور میانه باید بر مبنای کتابمقدس به دقت فرهنگ خود را ارزیابی کرده، و آنچه را از نظر کتابمقدس ممدوح است پذیرفته، و آنچه را که منکوه است رد نماید. چنین امری عملی نیست، مگر اینکه ابتدا کلام خدا را به عنوان یک معیار ثابت و تبدیل ناپذیر قبول کنیم. متألهین بسیاری که به بومیکردن الهیات همت گماردهاند، با این خطر مواجه شدهاند که حقایق جهانشمول کتابمقدسی را نادیده بگیرند. هدف از بومیسازی خلق یک خدای تازه، یک نجاتشناسی تازه و یا پیام تازهای نیست، بلکه تعلیم دادن، زندگی کردن و آشکار ساختن انجیل به روشی است که مناسب آن زمینه خاص است.
ویژگیهای یک الهیات خاورمیانهای
در ادامه به شش ویژگی الهیات خاورمیانهای اشار شده است:
۱) بزرگترین تفاوت میان یک الهیات خاور میانهای و غربی متألهین آن میباشد.
در سنت غربی، اغلب کتابهایی که در زمینه الهیات نظاممند نگاشته شده است، در ابتدا و یا حتی کلیت آن نیز، تعریفی از نقش الهیدان در روند الهیاتی ارائه نمیکنند. از مدتها پیش غرب به سمت جداسازی معارف از عمل کنندگان به آن حرکت کرد و به این ترتیب موفق به محصور کردن الهیات در آکادمی و دانشگاههایی شدند که در آنها گسستی نقادانه حکمفرما است. این امر با گفتۀ لوتر در تضاد بود که «زندگی کردن، مردن، و حتی محکوم شدن است که یک متأله را میسازد – نه خواندن و اندیشیدن و ادراک نمودن.»
متأله بودن به معنی پذیرش مسئولیت رهبری کردن است. در فرهنگ اسلامی، متأله [متکلم] همان معلمی است که مردم زندگی او به دقت تحت نظر دارند. پرهیزگاری و تعقل به هم مربوطند. بنابراین تحصیلات الهیاتی در خاور میانه تنها انتقال مفاهیم و دانشها نیست، بلکه اقتدا کردن به یک معلم نمونه را نیز شامل میشود.
نگاهی به چگونگی عملکرد متألهین یهودی در دورۀ دوم معبد معنای متأله بودن برای خاورمیانه را روشنتر خواهد ساخت. در ارتباط رابیها (معلمین یهودی) با شاگردان خود، و نقش این رابیها در جامعه، شباهت چشمگیری وجود دارد با آنچه ما امروزه در میان روحانیون خاورمیانه مییابیم. روحانیون در روزگار ما رهبران (یا امامان) اجتماع محسوب میشوند. تنها الهیات بومیشدهای معنیدار و مناسب برای مردم خاورمیانه خواهد بود که توسط متألهینی شبیه روحانیون و امامان تبیین شده باشد.
۲) یک الهیات خاورمیانهای درک جامعی از زندگی خواهد بخشید.
شاید این امر مستلزم نوشتن تلمود یا میشنایی مسیحی باشد که به ایمانداران خاورمیانه در کاربرد روزمره تعالیم کتابمقدس یاری رساند. اصطلاح «الهیات کاربردی»۴ بیخاصیت جلوه خواهد کرد، از آنجا که همۀ الهیات کاربردی است. در جهانبینی مردم خاورمیانه ارتباط و درهمتنیدگیِ امر متعالی و دنیای مادی (فیزیکی) همچنان پذیرفته شده است و از این جهت متفاوت از تفکر غربیهایی است که بعد از دورۀ روشنگری به دوگانگی بینادین بین امرمقدس و سکولار معتقد شدند. شاید بتوان به بحث در مورد این ایده هم پرداخت که الهیات در معنای کتابمقدسی آن هرگز به بحثهای انتزاعی در حیطۀ اعتقادات دلالت نداشته بلکه یک نظام جامع زندگانی و همهشمول را نیز در بر میگیرد. از این رو [رویکرد] متأله خاورمیانهای، به درک کتابمقدسی از الهیات نزدیکتر خواهد بود. در خاورمیانه مردم مرتباً در مورد امور الهیاتی بحث میکنند و کسی هم آن را نامربوط به امور اجتماعی نمیداند. یک الهیات خاور میانهای هرگز محصور در کلاسهای درس و کتابهایی پر از کلمات بیگانه نیست، بلکه آزادانه در کوچه و بازار میگردد و بر همۀ جوانب زندگی تأثیر میگذارد.
۳) تبیین الهیات توسط مسیحیان خاورمیانه بسیار متفاوت از همتایان غربی آنان خواهند بود.
منطق و ذهنیت مردم خاور میانه نه مثل غربیها منحصراً خطی و نه چون هندیها دوری است. اگر چه قطعاً جنبههایی از هر دو را برخوردار است، ولی ذهنیت خاور میانهای عمدتاً رومانتیک و عاطفی است. دانش و آگاهی در سطح عملی پردازش نمیشود بلکه در سطح آرمانگرایانه (ایدئولوژیک) و عاطفی. آگاهی به این امر میتواند تا حدودی ما را در درک این نکته یاری رساند که چرا خاورمیانه این همه داوطلب بمبگذاری انتحاری دارد. ما مردم خاورمیانه جان خود را بر سر ایدئولوژیهایی میدهیم که با قلب ما سخن میگویند، بدون اینکه عواقب این عمل را در نظر بگیریم. بنابراین الهیات خاورمیانهای در درجه اول معطوف به قلب افراد است. از شعر، داستانهای شورمندانه و تأملات روحانی بهره میگیرد. الهیاتی که مطابق سنت آگوستین در کتاب اعترافات نگاشته شده و به جای «الهیات نظاممند»۵، «الهیات شورمند»۶ است. دگماتیسم و جزمگرایی نظاممند باید جای خود را به روششناسی غیربیگانه داده باشد.
۴) یک الهیات خاور میانهای در پی یافتن و تعلیم دادن دلالتهای صلیب در فرهنگ خود است.
در ذهنیت مردم آمریکای لاتین عیسی عدالت پرور است، در ذهنیت مردم آسیای شرقی عیسی کسی است که بر قلمرو روحانی ظفر یافته و در ذهنیت مردم آمریکای شمالی، عیسی دوست صمیمی است که عمیقترین نیازهای وجودی ما را برآورده میسازد. به همین سان ذهنیت خاورمیانهای هم باید اجازه و فرصت این را بیابد تا عیسی را از دیدگاه خود ببیند. بدیهی است که الهیات خاور میانهای باید به زندگی و تعالیم عیسی وفادار بماند. اما نقش کاربردی صلیب در فرهنگ خاورمیانه تا به امروز در هالهای از ابهام باقی مانده است. در اندیشۀ غربی عیسی به عنوان کسی تصویر شده است که بار گناهان را از دوش ما برمیدارد. چنین درکی از کفارۀ مسیح رابطه مناسبی با نیازهای یک شخص غربی برقرار میکند. اما نحوۀ برقراری این ارتباط با شخص خاورمیانهای به همین میزان نیست. فرهنگ خاور میانه یک فرهنگ مبتنی بر شرم و عزت است. یک مسیحشناسی متناسب با این فرهنگ عیسی را به عنوان کسی که عزت و کرامت انسان را باز میگرداند، معرفی میکند. چنین رویکردی تواناتر خواهد بود. به علاوه، یک الهیات خاورمیانهای، یک الهیات امیدبخش خواهد بود. امیدی که تنها در خدا یافت میشود و از طریق عمل مسیح، که ما را با خدا آشتی میدهد، برای ما فراهم شده است.
۵) یک الهیات خاورمیانهای بر اجتماع ایمانداران تمرکز و تأکید دارد.
ذهنیت مردم خاور میانه، فردگرایانه نیست. مردم خاورمیانه تأکید چندانی بر تفکر نقادانۀ فردی ندارند بلکه تکیه آنان بیشتر بر تجربه و خرد جمعی است. بنابراین یک الهیات متناسب با این فرهنگ از درون این اجتماع، توسط آنان و برای آنان شکل خواهد گرفت.
۶) یک الهیات مؤثر برای خاور میانه باید از استحکام و قوام برخوردار باشد.
یکی از دلایل عمدهای که برخی افراد مسیحیزاده برای گرویدن خود به اسلام ذکر کردهاند، عدم وضوح و سادگی است که در تعالیم و دستورالعملهای مسیحیت احساس کردهاند. من به خوبی تعداد بیشماری از نوکیشان مسیحی را هم به یاد دارم که یک زندگی مبتنی بر ایمان برای آنان بسیار دشوار بود. نوکیشان مسیحیای که از زمینه اسلامی آمدهاند، و دستورالعملهای روشنی را برای یک زندگی دینی تبعیت کردهاند، اکنون باید خود با یک سیستم ایمانی و معنویتمحورتری تطبیق میدادند.
اما سنت مسیحی الگوهای بسیاری در زمینه انضباط روحانی برایمان به ودیعه گذاشته است که میتوانند در حل این مشکل یاریمان دهند. آداب و ممارستهای دینی همچون روزه و lectio divina- که قرائتهای آوازگونه یا سرایش بخشهایی از کتابمقدس هستند- میتوانند برای نوکیشانی که از زمینۀ اسلامی آمدهاند بسیار مفید واقع شوند. مسیحت خاورمیانهای اهتمام بیشتری به ابعاد عملی مسیحیت دارد تا ابعاد گزارهای۷. پرسش معمول نوکیشان این خواهد بود که «چگونه میتوانم در ایمان زندگی کنم؟» تا اینکه «ایمان نجاتبخش چیست؟».
محتوای منحصربهفرد الهیات خاورمیانهای
اولین گام در جهت حصول به یک الهیات سالم خاورمیانهای، زداییدن جنبههای فرهنگی۸ از الهیاتی است که در آن فرهنگ رشد یافته است. نکتهای که جی کی چسترتن (G. K. Chesterton) به آن اشاره میکند بسیار بهجاست که برای درک ارزش حقیقت، شخص باید یا از آن خیلی فاصله داشته باشد و یا در مرکزیت آن قرار گرفته باشد. از این رو یک شخص هندوزادۀ مسیحی جنبۀ منحصربهفرد ایمانِ تازۀ خویش را بسیار واضحتر از یک مسلمانزادۀ مسیحی خواهد فهمید؛ چرا که شخص هندوزاده در نظام دینی-اجتماعی خود موارد بسیار بیشتری را در تضاد با ارزشهای کتابمقدسی خواهد یافت تا شخصی که از زمینه اسلامی آمده است. از سوی دیگر، اسلام در بستر فرهنگ سامی (Semitic) تکامل یافته و به همین جهت از تشابهات زیادی با سنت یهودی-مسیحی برخوردار است. استفادۀ اسلام از واژههایی چون بهشت و جهنم، روزداوری، گناه، پیامبر و دعا با کاربرد کتابمقدسی این واژهها تقارب دارند. اما مسلمانانی که به مسیحیت میگروند به تدریج متوجه تفاوتهای مهمی در کاربرد این واژهها در دو دین میشوند. من شخصاً زمانی متوجه این امر شدم که در دانشگاه الهیات تحصیل میکردم. رابطۀ من با مسیح و مطالعه در مورد او مرا متقاعد ساخت که وی تنها یک پیامبر نیست. من تدریجا متوجه شدم که گناه تنها قصور از استانداردی نیست، بلکه یک وضعیت وجودی مرتبط با عصیانورزیدن من نسبت به خدا و جداشدگی من از اوست. این روند تقریباً در مورد تمام نوکیشان مسلمانزادهای که از منطقهخاور میانه میشناسم مصداق دارد. به همین جهت اولویت اصلی در یک الهیات خاورمیانهای کمک کردن به نوکیشان برای درک این آموزههای اساسی کتابمقدس خواهد بود.
یک الهیات خاورمیانهای میتواند از نکات قوت ذهنیت اسلامی که مغایرتی با کتابمقدس ندارد استقبال کند. نکات بسیاری در اسلام وجود دارند که ما میتوانیم از آن درس بگیریم. در گذر سالیان، ارزش برخی ایدههای اسلامی، از جمله فانیبودن بشر و اسرار الهی برای من روشنتر شده است. جالب اینجاست که آنچه پسامدرنیته بر سر خاماندیشیهای مدرنیتۀ غربی آورده است، در خاور میانه از روزگار موسی تجربه شدهاند. اصرار غربیها برای ارائۀ تعاریف الهیاتیای که خللی در آنها وارد نیاید، نشان از تلاشی جسورانه است. الهیات خاورمیانهای با تنشهای موجود در کتابمقدس راحتتر کنار خواهد آمد و هرگز به خاطر اظهارنظر در مورد اموری که دانش آن و یا توانایی حلشان را ندارد به ریشخند گرفته نخواهد شد.
مسأله حیاتی که باید در مورد آن به دقت اندیشید هویت شخص مسیحی در خاورمیانه است. زندگی به عنوان یک اقلیت دینی در یک فرهنگ دینیِ بسیار قوی همیشه دشوار خواهد بود. در اغلب کشورهای عربی و جهان اسلام، مسیحی بودن به معنی جانبداری از “دشمن” است. از این رو شخص نوکیش خود را در موقعیتی منزوی شده مییابد که برای خانوادهاش شرمآور محسوب میشود. این مشکلی دایمی در تمام زندگی شخص نوکیش خواهد بود. احساس شرمساریِ شدید، به ناامیدی، شک و ترس فرصت ظهور میدهد. اینها احساساتی بسیار انرژیبَر هستند و اغلب علت بازگشت فرد به دیانت قبلی خودش میباشند. الهیات خاورمیانهای باید شخص نوکیش را یاری دهد تا مفهوم شرم و عزت را در پرتو تعالیم کتابمقدس درک کند. مطالعهای درمورد اینکه چه چیزهایی مطابق انجیل حقیقتاً باعث شرمساری و یا عزتمندی است برای نوایمانان مثمرثمر و حیاتی خواهد بود. بسط و توسعه یک الهیات و کلیسای متناسب با فرهنگ بومی به شخص نوکیش کمک خواهد کرد تا ایمان تازهیافتهاش را در تداوم فرهنگ خویش ببیند و نه به معنی مردود شمردن آن. تنها در چنین شرایطی شخص قادر خواهد بود ارتباط خود را با بقیه جامعهای که در آن زندگی میکند حفظ کند.
زندگی به عنوان اقلیت دینی، تحت یک نظام اسلامی ممکن است به احساس شهروند درجهدوم بودن و متعاقباً مادون انگاشتن خویش دامن بزند. گرایشات تقدیرگرایانه که در فرهنگ خاور میانهای عمومیت یافته نیز میتواند خود را در آموزه سقوط و آخرتشناسی پیشهزارهای بازنمود دهند. این امر به پاسیفیسم۹ (انفعال) مطلق میانجامد. الهیات مناسب خاور میانه باید نوکیشان مسیحی را به مشارکت اجتماعی ترغیب کند. کلیسا باید بیاموزد که با نگرشی الهیاتی به مشارکت مسیحیان در امور اجتماعی و سیاسی بیاندیشد و به تبیین اصولی متناسب با فرهنگ محلی خود بپردازد.
چه باید کرد؟
این مقالۀ کوتاه تنها در حکم تابلوی راهنمایی است که مسیری کاملاً جالب و تازه را در الهیات به ما مینمایاند. من باور دارم که با قدم گذاشتن در این مسیر درک بهتری از اشتباهات گذشته و راههای برطرف ساختن آنها در آینده خواهیم داشت.
در این راستا سه قدم اساسی ضروری مینماید. اولین و سختترین قدم این خواهد بود که به قلمرو خدمتی خود یک نگرش عمیقتر الهیاتی داشته باشیم. رویای من این است که روزی خادمین مسیحی متأله و متألهین خادم باشند. از ایماندارن محلی خواسته نشود که فتوکپیای از خواهران و برادران خود در سرزمینهای دوردست باشند.
قدم دوم، یادگرفتن از تجربه جوامع مسیحی در دیگر نقاط دنیاست. چرا باید خادمینی که در خاورمیانه مشغول خدمت هستند کتابهایی را در مورد رشد کلیسا مطالعه کنند که در کشورهایی با پایینترین آمار رشد کلیسایی نوشته شدهاند؟ جنبشهای کلیسایی غیر غربی که از رشد بالای نیز برخوردارند نکات ارزشمندی برای آموختن به ما دارند. الهیاتی که در آمریکای لاتین، آفریقا، و آسیای شرقی بسط یافته، سرمایهای عالی برای کسانی خواهد بود که قصد تبیین الهیاتی برای خاور میانه دارند.
سومین قدم تشخیص این نکته است که یک الهیات خاورمیانهای چگونه میتواند به تجربه و دانش کلیسای جهانی یاری رساند. من باور دارم که ما به زودی شاهد یکی از پر چالشترین دورانها در تاریخ کلیسا خواهیم بود. اما این را هم باور دارم، که این چالشها فرصتهای بینظیری را در اختیارمان قرار خواهند داد تا مسیح را به مردم خاور میانه معرفی کنیم.
ضیا مرال فارغالتحصیل از دانشکده الهیات و دانشگاه اقتصاد لندن در رشتههای الهیات و جامعهشناسی است. او اکنون به عنوان دانشجوی دکترای علوم سیاسی در دانشگاه کمبریج مشغول تحقیق است. تا کنون کتابها و مقالاتی چند از وی منتشر شدهاند. مقالۀ حاضر در سال ۲۰۰۵ در مجلۀ Evangelical Mission Quarterly به چاپ رسید.
۱Collectivism
۲Shame and honour
۳Contextualization
۴Applied Theology
۵Systematic Theology
۶Romantic Theology
۷Propositional
۸Decontextualization
۹Passivism