نخستین بار که خانم دکتر مژده شیروانیان را از نزدیک ملاقات کردم، و سرانجام فهمیدم که نباید احوال ایشان را از دکتر مهرداد فاتحی بپرسم! (مژده همنامِ همسرِ دکتر فاتحی است)، غیر از خصائل ستودنی ایشان، احساس کردم بانوییست متین و از معدود کسانی است که بهخوبی زبان و کلام خود را در مهار دارد. بنابراین، به حکم صداقت باید بگویم نویسنده شایستهتر از تصویری است که در صفحات ۱۳- ۱۴ از خود پرداخته است.
در باب موضوعی که خانم شیروانیان برای کتاب خود انتخاب کردهاند، باید به ایشان تبریک گفت. همانگونه که جناب کشیش سامول یقنظر در مقدمۀ زیبای خود بهدرستی بیان کردهاند، در کتابمقدس شاهد رابطهای نزدیک میان “گفتن” و “شدن/رخ دادن”، هستیم. غیر از مسئلۀ ارتباطِ “گفتن” و “شدن”، باید به این نکته نیز اشاره کرد که اساساً در کتابمقدس میان “گفتار خدا”، یعنی کلامی که از خدا صادر میشود، و “هستیِ خدا”، یعنی آنچه خدا هست، نیز، ارتباط تنگاتنگ و ذاتی وجود دارد، بدینمعنا که خدا بر مبنای آنچه هست و از آنچه هست، سخن میگوید و کلام او حامل وجود و ذات اوست؛ از همین روست که چون خدا منشأ “زندگی” است، کلام او “زندگی” میبخشد، و چون خدا “سرچشمه و بنیان هستی است”، کلام او “هست میگرداند و میآفریند”. بنابراین، “گفتن” خدا به “شدن” میانجامد. حال چقدر باعث افتخار است که خدا ما را بهصورت خود آفریده، و بدینگونه، توانائی “گفتن” را در ما نیز به ودیعه نهاده است، گفتنی که با “شدن” و با “هستی و بودن” رابطۀ مستقیم دارد. با توجه به توضیحاتی که داده شده، به این نتیجه منطقی میرسیم که بین آنچه انسان میگوید، و آنچه هستی و کیستی او را شکل داده است، رابطۀ مستقیم وجود دارد. از همین روست که خانم شیروانیان، به مسئلۀ “مهار” فکر اشاره میکند و به استناد کلام خداوندمان در متی ۱۲: ۳۴- ۳۵، اظهار میدارد که وقتی باطن و قلب انسان، یا بهعبارتی “هستی او” نو میشود و تحت انضباط در میآید، کلام و زبان او نیز “شفا” مییابد.
در بسیاری از آثار کلاسیک مسیحی که حول موضوع شخصیت و رفتار بهنگارش درآمده است، همواره به تعالیمی در باب زبان و مهار آن، و مذمتِ گفتارِ ناپسند و تحسین و توصیۀ گفتارِ پسندیده بر میخوریم. چنین مینماید که نویسندگان اینگونه آثار نمیتوانند زندگی مسیحی، و کمالات روحانی را، بدون پرداختی شایسته به مسئلۀ “گفتار” تصور کنند. از این روست که تلاش میکنند تا مخاطبان خود را در استفادۀ صحیح از این قابلیّت خدادادی، که همچنین جلوهگاه شخصیتِ مسیحیشان است، یاری دهند. و اما، در باب سودمندی این کتاب باید به نکتهای حساس اشاره کرد. اینجانب، نزدیک به دو دهه است که بهعنوان خادم و سپس واعظ و اکنون کشیش، افتخار خدمت به کلیسا را در ایران داشتهام. مسئله، یا شاید بهتر باشد بگویم بدبختی و معضلی که گریبان اکثر ایمانداران را در هر موقع و مقامی میفشارد، و البته من نیز از آن بینصیب نبودهام، همان است که خانم شیروانیان تحت عنوان “بیماریهای” زبان از آن یاد میکند. خانم شیروانیان چون پزشک است، بهخوبی میداند که بیماری هرگاه در جایی از بدن آغاز شد، در همان جا باقی نمیماند، و اگر درمان نشود، فساد و عفونت را در همه جای بدن میگسترد و چه بسا شخص را به کام مرگ سوق دهد. متأسفانه بارها شاهد بودهام که چگونه معضلات زبان که در کلیسا چندان جدی گرفته نشده، عدهای از بهترین و صمیمیترین و فعالترین اعضای کلیسا را چنان مجروح و دلآزرده کرده است که برای همیشه از کلیسا دور شدهاند. ای کاش همانگونه که خانم شیروانیان نیز اشاره کرده است، بیماریهای زبان به اندازۀ هر گناه دیگری جدی انگاشته میشد. ای کاش مسیحیان فرقی بین زنا و زخمزبان، دزدی و دروغ، اختلاس و انتقامجوئیِ لفظی، تجاوز و تهمت، تعرض و تهدید، قائل نمیشدند و همۀ این زشتیها را بهیکسان تقبیح و تخطئه میکردند و از خود میراندند. بهراستی چه فرقی هست میان شخصی که به کودکی معصوم تعرض کرده و جان و روان او را تا آخر عمر پریشیده است، با کسی که فردی بیگناه را با تهمتها و لجنپراکنیها و سخنچینیهای خود چنان در انظار عموم خوار و خفیف و بیاعتبار کرده که به هر محیطی پا میگذارد، مردم ناخودآگاه در هر کلاماش رگهای از دروغ و دغا میجویند.
دیگر از نکات ارزندۀ این کتاب، آن است که بانویی مسیحی و ایرانی آن را برای مسیحیان ایرانی به نگارش درآورده است. همانگونه که نویسنده نیز اشاره میکند، بیماریهای زبان، نه به کشور و ملتی خاص محدود است و نه حتی به دوره و زمانهای خاص، و مردمان هر فرهنگی، هر اندازه هم محجوب و متین باشند، لااقل به شماری از این بیماریها مبتلا هستند. هرچند، شکل این ابتلا، و گستردگی برخی بیماریها، بسا که در نزد مردم یک فرهنگ، و در دورهای خاص، بیشتر باشد. برای مثال، آلمان هیتلری سخت گرفتار بیماریهای مذکور در فصلهای ۱ و ۵ و ۶ و ۱۳ و ۲۱ و ۲۳ و ۲۵ بود، و در همان حال، بخش وسیعی از جهان در تب بیماری دیگری میسوخت که در فصل ۳۰ به آن اشاره شده: سکوت! ترسان از آنام که مبادا این رخوتِ هولانگیز و خاموشیِ جنایتزا، امروز نیز بیماری مردمانی باشد که چشمان اشکآلودِ کودکانِ یتیمشده از جنگ و بیعدالتی و زورگویی را میبینند و چشم تجاهل بر هم مینهند. شاید یکی از بیماریهایی که بیشتر مربوط به فرهنگ ماست، مسئلهای باشد که در فصل ۴ به آن پرداخته شده: تعارف! به گمانِ راقم این سطور، فصل ۴ یکی از زیباترین و پرمغزترین بخشهای این کتاب گرانبهاست که نگاهی بسیار متعادل و سنجیده به موضوع “تعارف” انداخته است. تردید دارم که در آثار مسیحیان غیرایرانی، حتی اشارهای گذرا، تا چه رسد فصلی مجزا، دربارۀ این موضوع حساس بتوان یافت. بر خوانندگانِ آشنا به زبان انگلیسی پوشیده نیست که در زبان انگلیسی، اصطلاحی که دقیقاً معادل این معنا باشد وجود ندارد و برخی از غربیان پس از اینکه توضیحات مربوط به این کلمه را میشنوند، ترجیح میدهند عین لغت “تعارف” را، گیرم با تلفظی انگلیسی، بهکار برند.
و امّا در باب نثر کتاب باید گفت که بسیار روان و خوشخوان است و آراسته به نگینهای ادب فارسی، و خواننده در صفحات کتاب، پژواکهایی آشنا را میشنود.
در پایان باید به این نکتۀ مهم اشاره کرد که هر کتابی محصولی است جمعی؛ بنابراین باید به ویراستار محترم این کتاب، صفحهپرداز و طرّاح جلد آن، و تمام کسانی که بهنحوی در یکی از مراحل نقشی را بر عهده داشتهاند، آفرین و خسته نباشید گفت. دعا میکنم که این کتاب گرانبها وسیلهای در دستان خدا باشد برای بیدار کردن و پیراستنِ فرزنداناش از هر شاخ و برگِ خشکیده و میوۀ ناخواستهای. آمین.
نویسنده: میشل آقامالیان
منبع: مجلهٔ کلمه، شمارهٔ ۶۲
عنوان: | مهارفکر، شفای زبان (Disciplined Thinking and the Healing of the Tongue) |
نویسنده: | دکتر مژده شیروانیان |
تاریخ انتشار: | چاپ اول- ۲۰۱۰ |
انتشارات: | ایلام |
تعداد صفحات: | ۲۵۵ صفحه |