دیدگاه نخست: کتاب مقدس اساس اخلاق
طبیعتا مسیحیان عهد جدید را راهنمای تفسیر بقیه کتاب مقدس میدانند. لازم بود که همه فرمانهای عهدقدیم در پرتو این واقعیت که نظام قربانی باید در عیسی تکمیل میشد تفسیر شوند و با توجه به این واقعیت که امتها در کلیسا پذیرفته میشدند، قوانین غذایی و عبادی که یهودیان را به عنوان یک قوم خاص از دیگران متمایز میکردند، کنار گذاشته شوند. بنابراین ۶۱۳ فرمان از عهد قدیم با این واقعیت به نحو اساسی متحول شدند. که اجتماع جدید و عمدتا غیریهودیِ کلیسا سرچشمه هدایت اخلاقی خود را، نه از مجموعه قوانین مکتوب، بلکه از زندگی عیسی گرفت چنین نیست که تورات بیاهمیت گردد بلکه در حیاتی شخصی تحقق پیدا میکند که منبع الهام اخلاقی مهمی برای مسیحیان میگردد. آن فرمانها به عنوان راهنمای تأمل اخلاقی باقی میمانند، اما از نظر مسیحیان در این اصل واحد که خدا را با تمام قلب دوست بدارید و دیگران را مانند خود دوست بدارید خلاصه میشوند (رساله به رومیان ۸: ۱۳-۱۰).
کالون این دیدگاه را پذیرفت که همه قوانین غذایی و عبادی تورات در عیسی تحقق پیدا کردهاند. بنابراین، قوانین مذکور دیگر الزامآور نیستند، اما قوانین اخلاقی مانند دهفرمان (سفر خروج ۱: ۱۲-۱۷) به عنوان راهنمایی اخلاقی و مهم باقی میمانند. به طور کلی، به اعتقاد او این فرمانها باید در یک معنای بسیار دقیق تفسیر شوند. بنابراین، مسئله تنها این نیست که انسان نباید مرتکب قتل شود، بلکه باید به نحو ایجابی در پی حفظ حیات انسانی باشد. انسان نه تنها نباید مرتکب دزدی شود بلکه باید به نحو ایجابی دیگران را در داراییهای خود شریک کند و امثال اینها.
بسیاری از پروتستانهای سنتی بسیاری از احکام عهد جدید را فرمانهایی میدانند که هرگز نباید دچار تغییر شوند یا کنار گذاشته شوند. بعد از فرمان به اطاعت خدا، مهمترین فرمان این است که انسان باید حیات انسانی را محترم شمرد از آنجا که انسانها به صورت خدا آفریده شدهاند، از بینبردن حیات انسان به معنای از بینبردن صورت خداست. به علاوه، هر نوع حیات انسانی حیاتی است که عیسی برای آن قربانی شد و بنابراین بسیار باارزش است (ممکن است بعضی ارزش آن را بینهایت بدانند). برای انسانها حیات ابدی مقدر شده است و چون ممکن است این امر بستگی به اعمال آنان در این زندگی داشته باشد، پس دادن، هر فرصتی به آنان که به سوی خدا بازگردند و زندگی خدادادی را از بین نبرند اهمیت اساسی دارد.
هیچ آموزه مستقیمی در کتاب مقدس درباره مسایل دشواری نظیر سقط جنین و قتل ترحمی(۴) [کشتن بیمار برای خلاصی از رنج و درد] وجود ندارد؛ اما اغلب مسیحیان سنتی معتقداند که از بینبردن حیات انسانی همیشه نادرست است. با این حال، ممکن است در موارد دشواری اگر سقط جنین انجام نگیرد، حیات مادر به خطر افتد یا کسی از درد و رنج بسیار زیاد بمیرد. در این موارد میتوان پذیرفت که حیات مادر را میتوان با سقط جنین حفظ کرد و در نوعی مرگ عذابآور تعجیل کرد. اما این مسایل کاملاً مورد نزاعند و با کتاب مقدس نمیتوان آنها را حل کرد. واضح است که از انجام آنچه که موجب تضعیف احترام به حیات انسانی خداداد است، باید پرهیز کرد. اینکه مسیحیان هرجا توانستهاند اقدام به تأسیس بیمارستانها، آسایشگاهها و خانه برای مستمندان کردهاند تصادفی نیست لغو بردهداری عمدتا مورد حمایت مسیحیان انجیلیای واقع شد که بردهداری را با احترام واقعی به دیگران ناسازگار میدیدند.
تأکید مسیحیان بر تقدس حیات انسانی یک بینش فوقالعاده مهم اخلاقی است. در دوران جدید ما از این امر که حیات حیوانی نیز شایسته احترام است و نمیتوان در برابر آن بیاعتنا یا بیرحم بود آگاهی بیشتری داریم. کتاب مقدس چیز زیادی درباره حیوانات نمیگوید اما مسئولیت مراقبت از زمین آشکارا به انسانها واگذار شده است (سفر پیدایش ۱: ۲۸). بنابراین، مراقبت از حیوانات نیز طبیعی به نظر میرسد؛ زیرا آنها نیز مانند انسانها دارای حیاتی هستند که خدا «در آنها دمیده است». در تفکر اخلاقی مسیحی، از این حوزه غفلت شده است اما به این امر باید اندیشید که محبت عام به حیوانات نیز مانند انسانها سرایت میکند هر چند انسانها به دلیل داشتن مسئولیت اخلاقی و عقلانی احترام ویژهای میطلبند.
اعتقادات برخی از نویسندگان عهد جدید باعث ایجاد مسایل دشوار اخلاقی شده است. از جمله این اعتقادات اطاعت زنان از شوهران خود (رساله به افسسیان ۵: ۲۲ )، عدم جواز طلاق و تعدد زوجات (رساله اول قرنتیان ۷: ۱۰-۱۱) و گناه بودن همجنسبازی (رساله اول قرنتیان ۶: ۹، ۱۰) است. شکی نیست که این آراء در عهد جدید وجود دارند. پرسش این است که آیا اینها معرف اعتقادات خاص فرهنگیاند که در همه اوضاع و احوالها به کار نمیروند یا اینکه هدف از آنها ارائه قواعد مطلق اخلاقی برای همه زمانها بوده است.
همیشه مسیحیان پایبند به کتاب مقدس وجود خواهند داشت که موارد مذکور را قواعد مطلق تلقی میکنند؛ اما دلایلی وجود دارد که شک کنیم آیا این دیدگاه کاملاً مبتنی بر کتاب مقدس است یا خیر. یک دلیل این است که فرمانبرداری زنان بسیار شبیه فرمانبرداری مردمان خاصی نظیر بردگان است. عهد جدید هرگز بردهداری را محکوم نکرد، اما آن را با احترام عام برای حیات انسانی ناسازگار میبیند. مطابق اصلِ احترام عام، زنان نیز باید از احترام برابر با مردان برخوردار باشند و این با الزام آنان به اطاعت از مردان، هرقدر هم که مردان احمق و زنان خردمند باشد، سازگار نیست. بنابراین، میتوان گفت که این احکام معلول ناتوانی نویسندگان عهد جدید در درک مضمون فرمان عیسی به احترام و محبت عام است. آنان نتوانستند ضعف بردهداری را درک کنند، همانطور که نتوانستند مشکلات قاعده لزوم اطاعت مراجع حکومتی را، حتی اگر ناشایست باشند، درک کنند.
البته این نوع تفسیر بدین معنا خواهد بود که نویسندگان عهد جدید لوازم اخلاقی زندگی و تعالیم عیسی را طرحریزی کردند، با این حال همه آنها را ندیدند. ممکن است کسی بگوید که این همان دیدگاه مبتنی بر کتاب مقدس است که از زمان پولس در رساله به رومیان دائما تکرار شده است که مسیح شریعت را به پایان رسانده است و ما از آن زمان به بعد نباید با شریعت مکتوب زندگی کنیم، بلکه باید در روحالقدس زندگی کنیم (رساله به رومیان ۱۰: ۴). شاید حیات اخلاقی مسیحی باید در طول سالهای بسیاری طرحریزی میشد و ما هنوز همه لوازم آن را ندیدهایم. همه قواعد حتی قواعد عهد جدید موقتی هستند؛ چنان که قواعد عهد قدیم به وضوح شامل مسیحیان نیز میشوند.
تعالیم عهد جدید درباره طلاق و همجنسبازی با هم شباهت دارند. وقتی انسان به یاد میآورد که تعدد زوجات در عهدقدیم عادی بود، ازدواجها دارای نظم و ترتیب بود و ازدواج موقت مقبول بود، برای او آشکار میشود که تکهمسری به شکل جدید آن عملاً در عهد جدید مطلوب نیست. همچنین همانطور که شکل عهد قدیم به عهد جدید متحول شد، تحولات دیگری در حیات کلیسا نیز امکان دارد. اما این تحولات همیشه باید در جهت محبت و احترام به حیات انسانی باشند و هرگز بهانهای برای میل یا هوس احمقانه نیستند. شاید این در نهایت، آزمون نهایی باشد.
در ارتباط با اخلاق اجتماعی وضعیت کاملاً واضح نیست. به نظر میرسد که برخی عبارات به جدایی انسان از فرایند سیاسی به طور کلی، ترک دنیا و پذیرش زندگی فقیرانه و پرهیز از مطلق خشونت فرمان میدهند (رساله یعقوب ۴:۴). با این حال، در عهد قدیم خدا با دادن ثروت به شیوخ [پاتریارکها] آنان را برکت داد و فرمان داد که قانا [کنعان] را با زور بگیرند. موسی به فرمان خدا نظام قضایی تأسیس کرد و مجموعه قوانینی وضع کرد تا جامعه بتواند عادلانه و مهربانانه کار کند. بهعلاوه، از دوران عهد جدید، آن زمان که مسیحیان یک گروه کوچک عمدتا غیرپیشرفته در یک امپراتوری نظامیِبیگانه بودند، شرایط حیات سیاسی به نحو قابل ملاحظهای متحول شده است. وقتی که آنان کلیسای رسمی آن امپراتوری شدند و رهبران آنان جزو حاکمان شدند اصول عهد جدید در اوضاع و احوال بسیار متفاوتی قرار گرفت.
پس جای تعجب نیست که دیدگاههای کتاب مقدسی درباره اندیشه سیاسی بتوانند کسانی را در بر گیرند که طرفدار دوری کامل از فرایندهای سیاسیاند؛ (یعنی فرایندهایی که وابسته به «دنیا» و ساختارهای آن تلقی میشوند و محکوم به عذاب ابدیاند). این دیدگاهها شامل نوعی گرایش پیشگویانه افراطی نسبت به مخالفت با بیعدالتیهای متصور و امتیازات رسمی در جامعه نیز میشوند (نمونه آن پیامبرانی بودند که به نفع فقرا با پادشاهان مخالفت کردند) و نیز نوعی تعلق خاطر محافظهکارانه به نظامهای اجتماعی جاودانه که ارزشهای خانواده، دارایی خصوصی و نهادهای مربوط به ترغیب فضیلت و از بین بردن فساد را حفظ میکنند. همه این دیدگاهها را میتوان در کتاب مقدس یافت و تصمیم درباره اینکه کدامیک را باید پذیرفت، تا حدی بستگی به این دارد که آیا عیسی را کسی بدانیم که به خود اجازه میدهد که توسط صاحبان قدرت این دنیا کشته شود یا او را شخصی انقلابیِ پیشگو و حامی عدالت میدانیم یا کسی میدانیم که برای استقرار و دفاع از عدالت و جامعه بافضیلت و خدایی، کلیسایی بنیان گذاشت.
پس شاید گفته شود که کتاب مقدس فاقد اخلاق اجتماعی و سیاسی دقیق و روشنی است؛ کاری که انجام میدهد این است که نوعی مطالبه آشکار عدالت و شفقت را در جامعه مطرح کند و بر عالیترین معیارهای صداقت، درستی و از خودگذشتگی در زندگی عادی تأکید کند و انسانها را، طرفدار هر نظام سیاسی که باشند، ملزم میکند که با فقه او محرومان همیشه با مهربانی و احترام رفتار کنند. اینها ارزشهایی هستند که به نحو حیاتی و قاطع، کتاب مقدس را با حیات اجتماعی؛ گرچه به مسیحیان پایبند به کتاب مقدس اجازه میدهند که سلسله گستردهای از دیدگاههای مختلف سیاسی را بپذیرند.
مسیحیانی که میکوشند دیدگاههای اخلاقی خود را بر کتاب مقدس مبتنی کنند، باید تصمیمات فراوانی اتخاذ کنند؛ نظیر اینکه چگونه متون را تفسیر کنند و چگونه در حوزههای کاملاً جدیدی که کتاب مقدس به صراحت سخن نگفته است نتایجی اتخاذ کنند. شاید برخی از مردم همیشه بخواهند به قواعد مکتوب در عهد جدید پایبند باشند. برخی دیگر که رویکرد مشابهی به کتاب مقدس دارند، راهنمای خود را تعالیم پولس میدانند که [به نفر او] شریعت مکتوب قاتل است اما روح حیاتبخش است (رساله دوم قرنتیان ۳: ۶). آنان در برخورد با موقعیتهای جدید اخلاقی به دنبال راهنماییِ روحالقدس هستند و آمادهاند که در اوضاع و احوال جدید، قواعد خاص را مورد تجدیدنظر قرار دهند؛ درست همان طور که رسولان در سالهای اولیه کلیسا در تورات تجدیدنظر کردند.