مجید محمدی || جامعه شناس
جامعه ایران در دو دهه اخیر شاهد تحولی زیرپوستی و تدریجی اما بنیادین در حوزه روابط صمیمی و جنسی بودهاست تا آن حد که گروهی این تحول را تا حد یک انقلاب نیز ارتقا دادهاند. این تحول از آن رو اهمیت دارد که حکومت مطلقه دینی بیشترین کنترل و حساسیت خویش را در حوزه روابط صمیمانه و جنسی اعمال کرده و تقریبا همه قوانین شرعی در این مورد را در حوزه عمومی به اجرا گذاشتهاست. این در حالی است که بسیاری از احکام شرعی مربوط به حرمت ربا در حوزههای اقتصادی یا حرمت تقلب و دروغ در عرصه اجتماعی مسکوت گذاشته شدهاند.
تحول در روابط جنسی آن اندازه گسترده و پردامنه است که رئیس اداره آموزش و پرورش تهران به دبیرستانیها توصیه میکند که به ازدواج موقت اقدام کنند (خبر آنلاین، ۱ آذر ۱۳۸۸) علی مطهری نیز با اذعان به روابط گسترده دختران و پسران «راه حل» را ازدواج موقت میان نوجوانان اعلام میکند: «در حال حاضر بسیاری از دانشآموزان حتی در مقطع راهنمایی از تمامی مسائل ازدواج با خبر هستند، پس بگذاریم با ازدواج مشکلات غریزی آنها حل شود و به ادامه تحصیل بپردازند. امروزه دختران و پسران با هم دوست میشوند و روابطی را برقرار میکنند که همه ما میدانیم نامشروع است و حتی در بسیاری از مواقع خانوادهها هم در جریان هستند. ما هم میگوییم باشد، همین رابطه در جریان باشد اما به صورت مشروع. آنها بیایند و ازدواج موقت کنند.» (تابناک، ۳ آذر ۱۳۸۸)
روابط جنسی در ایران چنانکه خواست حکومت بوده و برای این خواست به قوای قهریه متوسل میشده ضرورتا در چارچوب شرع صورت نمیگیرد و این امر گسترهای فراگیر یافتهاست، بهویژه با بالا رفتن سن ازدواج (از میانگین سن در اولین ازدواج برای مردان ۲۶٫۲ و برای زنان ۲۳٫۳ در سال ۱۳۸۵ به این میانگین برای مردان ۲۶٫۷ و برای زنان ۲۳٫۴ درصد در سال ۱۳۹۰).
فراگیرتر شدن روابط جنسی همچنین به واسطه دشواری تشکیل خانواده از حیث اقتصادی، افزایش تعداد خانوارهای یکنفره (از ۵٫۲ درصد در سال ۸۵ به ۷٫۱ درصد در سال ۱۳۹۰)، و وجود حدود ۴۰ درصد زنان و مردان جامعه در سن ازدواج که دارای همسر نیستند، روی داده است.
بهرغم بیهنجاری جنسی، ازجمله عدم وفاداری دو طرفه در روابط غیر رسمی و فقدان توافق متقابل بر اساس نیازهای دو طرف، یک هنجار در رفتار جنسی نسل جوان وجود دارد: نقض مقرراتی که حکومت در این موارد وضع کرده یا توصیههایی که حکومت عرضه میکند، مثل ازدواج موقت.
تحول درونزا و زیر پوستی
هیچ حکومتی غیر از حکومت دینی به این سرعت نمیتوانست با اعمال فشارهای بیش از حد بر نسل جوان از مسائل جنسی تابوزدایی کند. اتفاقاتی که در امور و رفتار جنسی ایرانیان در دوران پهلوی افتاد عمدتا تحولی از بالا به پایین و در اقشاری محدود بود و بسیاری از اقشار مردم در برابر آن صرفا به دلیل حکومتی بودن مقاومت کردند اما آنچه در دو دهه اخیر در سالهای بعد از جنگ رخ داده کاملا درونزا و از پایین بودهاست و تقریبا همه اقشار جامعه را در بر میگیرد؛ حتی فرزندان طبقه حاکم روحانی و وفاداران به آنها نیز نگرش و رفتارهایی متفاوت با نسل گذشته را در حوزه امور جنسی در پیش گرفتهاند.
تحول جنسی در جامعه ایران ناشی از تغییر رویکردهای جوانان این نسل و نگرش متفاوت آنها به زندگی و روابط انسانی در دو دهه اخیر بودهاست. این نسل عموما به دین به عنوان یک مجموعه دستورات فقهی نمینگرد تا مو به مو از آن پیروی کند. همچنین این نسل برخلاف نسل انقلاب دیگر به رفتار جنسی در ذیل رفتار سیاسی نگاه نمیکند تا از لذائذ جنسی به خاطر فعالیت سیاسی و اجتماعی بگذرد.
انقلابهای جنسی در غرب
جوامع غربی سه دوره انقلاب جنسی را پشت سر گذاشتهاند. دوره اول به اواخر قرن هجدهم باز میگردد که هنجارهای جنسی در اروپا به واسطه تحولات دینی و سیاسی دستکاری شده و مردم در این دوره آسانگیرتر شدند. دوره دوم به نیمه اول قرن بیستم و سالهای پس از جنگ جهانی اول باز میگردد. رشد اقتصادی، کسب حق رای توسط زنان در برخی از کشورهای غربی و بروز جنبشهای زنان برای کسب حقوق و آزادیهایشان علل اصلی این دور از انقلاب جنسی در کشورهای غربی هستند.
دوره سوم در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ با آزادسازی اقتصادی، مقرراتزدایی، افزایش مشارکت سیاسی زنان، ظهور دولت رفاه، پسلرزههای جنگهای جهانی دوم و ویتنام، گسترش آموزش به جنس مونث و افزایش تعداد دختران در دانشگاهها، ظهور انواع روشها برای کنترل زاد و ولد، افزایش جمعیت شهرها، جنبشهای برابریخواهانه همچون جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده، تسهیل حمل و نقل و ارتباطات، افزایش تعداد امکنه تفریحی برای مردان و زنان، و سرانجام امکان زندگی مستقل برای جوانان از آغاز سنین جوانی همراه میشود.
آنها که میخواهند بحث انقلاب جنسی در ایران را در نسل جدید مطرح کنند نمیتوانند به علل نامبرده بیتوجه باشند و صرفا به برخی از تغییر رفتارها یا نگرشها اشاره داشته باشند. هر انقلاب یا تحول جنسی دارای زمینههای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، حقوقی، و اقتصادی است.
ابهام در دامنه تغییر نگرشها
در اینکه رفتار جنسی یا نگرشهای نسل جدید جمعیتی در ایران به امور و روابط جنسی متفاوت است کمتر شکی وجود دارد؛ اختلاف بر سر میزان و شدت و جهت این تحول یا تغییر رفتار است. اما در زمینه بررسی اینکه این رفتارها و نگرشها تا چه حد و چگونه تغییر کردهاند تقریبا هیچ کار علمیای در ایران صورت نگرفتهاست؛ با مسائل جنسی آن قدر در حوزه عمومی به صورت تابو برخورد شده که کمتر پژوهشگر اجتماعی به سراغ آن میرود. وقتی نظرسنجی در مورد دیدگاه شهروندان در باب مذاکره با آمریکا با واکنش تندی چون تعطیلی مراکز نظرسنجی و بازداشت مدیرانش در ایران روبرو میشود طبیعی است که دیگر کسی به سراغ تحقیق در مورد مسائل جنسی نرود. اگر تحقیقات و نظرسنجیهایی نیز در این مورد انجام گرفته باشد توسط مراکز نظرسنجی دولتی و با سفارش دستگاههای امنیتی صورت میگیرد تا تبعات سیاسی آنها اندازهگیری شود و نتایج آنها نیز اعلام نمیشود.
رابطه با آمریکا بیشتر تابو است یا اینکه جوانان ایرانی در چه سنی برای اولین بار رابطه جنسی داشتهاند یا ارضا شدهاند؟ میزان محبوبیت روحانیت بیشتر تابو است یا تعداد دفعات استمنای جوانان ایرانی در سنین ۱۴ تا ۲۰ سالگی؟ بدین ترتیب در شرایط امروز کشور تحقیقات تجربی توسط پژوهشگاههای مستقل در مورد انقلاب جنسی بسیار دشوار است. هر گونه عمل و رفتار جنسی یا نظر در این حوزه که با دیدگاه غالب روحانیت در تقابل باشد به سرعت انگ اختلال و انحراف جنسی میخورد و باید به پستوی خانهها یا اذهان رانده شود.
با توجه به حساسیت دولت و ترس افراد از مجازاتهای بسیار خشن برای روابط جنسی در ایران، گردآوری آمار و نظرسنجی قابل اتکا در مورد تحولات رفتار جنسی در این کشور تقریبا غیر ممکن است. بیشترین کنترل اجتماعی دولت در زندگی خصوصی شهروندان ایرانی از مجرای کنترل روابط جنسی که در ایران هنوز غالبا به صورت تابو به آنها نگاه میشود-و به همین علت زیرزمینی و پنهان است- اعمال میگردد. به همین دلیل برای کشف تحولات در این قلمرو به جای خود موضوع باید به سراغ نتایج و پیامدهای تغییر رفتار جنسی مثل تغییرات در میزان وقوع سقط جنین یا ترمیم پرده بکارت رفت. آمارهای مربوط به سقط جنین و ترمیم پرده بکارت که گاه به گاه در مطبوعات منتشر میشوند حکایت از گسترده بودن این رخدادها در میان افراد غیر مزدوج میکنند.
زمینهها
اما به شیوه تحلیلی میتوان از زمینهها و نتایج چنین انقلابی در ایران سخن گفت. زمینههای چنین تحولی در ایران بدین قرارند:
الف. شهری شدن. شهری شدن جامعه یعنی رها شدن فرد از نظارت چهره به چهره آشنایان و اقوام در زندگی روستایی و گم شدن در دریای شهر. در چنین شرایطی افراد میتوانند با یکدیگر روابط صمیمانه و جنسی دور از چشم دیگران داشته باشند و هیچ کس از آن خبر نشود و لوازمی نیز بر آن مترتب نگردد. در شهرهای بزرگ افراد دایره بسیار کوچکی از دوستان و خانواده درجه اول خود را میشناسند و در مورد دیگران بی توجهاند. هنگامی که فرد در شهرهای بزرگ پا به خیابان میگذارد در هیاهوی شهر گم میشود و افراد دیگر به سختی میتوانند او را دنبال کنند مگر یک حاکمیت تمامیتخواه که مهمترین دغدغهاش احوالات شخصیه افراد باشد و این احوالات شخصیه را در پروندههایی ثبت کند. آمران به معروف و ناهیان از منکر در جامعه ایرانِ بعد از انقلاب چنین کارکردی داشته و دارند.
ب. گسترش ارتباطات. اگر در چارچوب خانواده سنتی دختران (و نه پسران) پیوسته تحت نظارت پدر و مادر هستند و رفت و آمد و دوستان آنها کنترل میشود، اما مکالمه تلفنی، ارسال پیامک و گپ اینترنتی آنها را دیگر به سختی میتوان زیر کنترل داشت. در سال ۱۳۸۹ بیش از ۳۷ میلیون مشترک همراه اول در ایران وجود داشت و این شماره تلفنها در یک هزار و ۱۰۲ شهر و بیش از ۳۶ هزار روستای بالای ۲۰ خانوار فعال بودند. اپراتور دوم نیز حدود ۱۳ میلیون مشترک داشت که این آمار شامل مشترکان دائمی و اعتباری است و مشترکان تالیا هم میان ۸۰۰ تا حدود یک میلیون اعلام شدهاست. (تابناک، ۵ فروردین ۱۳۸۹) بدین ترتیب کمتر کسی در شهرها و روستاهای کشور وجود دارد که به تلفن دسترسی نداشته باشد.
گسترش ارتباطات زمینه را برای گستردن دامنه روابط انسانها از جمله روابط صمیمی و جنسی گسترده است. بدین لحاظ آمران به معروف و ناهیان منکر برای حل «معضل» ارتباطات جنسی باید همه مراکز ارتباطی را تعطیل کنند و ابزارهای ارتباطی را غیر قانونی اعلام کنند همان کاری را که با ویدیو و بعد با ماهواره و اینترنت کردند. از این رو مایه تعجب است که وزارتخانه حکومت دینی شرکت مخابرات را رها کرده و آنتنهای بشقابی را جمعآوری میکند.
پ. گسترش رسانههای غیر دولتی. در سه دهه اخیر سه رسانه به صورت رسانههای رقیب وارد میدان رقابت با رسانههای انحصاری دولتی شدهاند: ویدیو (به صورت کاست و بعدا دیویدی)، کانالهای تلویزیونی ماهوارهای و اینترنت. این رسانهها به جهت تصویری بودن به شدت موثرند و از همین جهت بیشتر مورد توجه و کنترل دولت. در هر سه مورد علی رغم کوشش جدی، حکومت در حذف یا کاهش تاثیر آنها ناتوان بودهاست. این رسانهها الگوهای متفاوتی از رفتار جنسی و ارتباط میان زنان و مردان یا دختران و پسران را به جامعه ایران عرضه میکنند. بسیاری از مواد این رسانهها بهویژه در سایتهای اینترنتی و دیویدیها تولید داخلیاند و نمیتوان همه مواد آنها را همان مواد رسانهای غربی دانست.
ت. گسترش آموزش عالی. در ایران حدود چهار میلیون دانشجو در دانشگاهها و مدارس عالی و مراکز تربیت معلم به تحصیل مشغول هستند و حدود شصت درصد آنها را دانشجویان دختر تشکیل میدهند. بهرغم اعمال محدودیت بر روابط دانشجویان تا حد تشکیل برخی دانشگاههای ویژه دختران، جداسازی کلاسها یا پرده کشیدن میان دختران و پسران در کلاسها، جداسازی کتابخانهها و مراکز غذاخوری تا حد جداسازی پیادهروها، دانشجویان دختر و پسر با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و این ارتباط به سلام و علیک در برابر نمازخانه یا مراسم سیاسی و اجتماعی در محیطهای دانشگاهی ختم نمیشود بلکه به خانهها بسط مییابد. حذف دختران از برخی رشتههای دانشگاهی در سال ۱۳۹۱ نیز نمیتواند سیل ورود دختران به آموزش عالی و در نتیجه فضاهای عمومی را متوقف کند.
نتایج و پیامدها
در نتیجه تحولات درونزای یادشده، در ایران نه تنها رابطه جنسی بیرون از ازدواج رخ میدهد بلکه پدیدهای تقریبا فراگیر و همهگیر است. این رابطه بیرون از ازدواج تنها به زنان مطلقه محدود نمیشود بلکه جوانان غیر مزدوج را نیز شامل میشود. (علیاکبر عصارنیا، معاون فرهنگی و اجتماعی سازمان ملی جوانان کشور: “۵۶ درصد جوانان بر اساس اظهارات خود اعلام کردهاند که در طول دوران جوانی با یک دختر در ارتباط بودند که… از این تعداد ۲۶ درصد منجر به رابطه نامشروع جنسی شدهاست…. ۱۳ درصد روابط نامشروع جنسی در بانوان منجر به حاملگی ناخواسته شده که این افراد ناچار به سقط جنین شدهاند.” ادوار نیوز، ۶ دی ۱۳۸۷)
آمارهای دستگاههای دولتی نشان میدهند که رابطه آزاد جنسی در میان افراد مطلّقه افزایش داشتهاست. بنا به گزارش استانداری تهران ”در ۹ ماه اول سال ۸۷ برای یک سوم از زنان مطلقه در دادسرای ارشاد، پرونده فساد اخلاقی تشکیل شدهاست.” (سایت روز، ۳ دی ۱۳۸۷) گرچه به آمارهای دستگاههای دولتی ایران و نوع داوری آنها چندان اعتمادی نیست اما غیر از آمارهای دولتی مشاهدات نیز این افزایش را در میزان روابط جنسی آزاد (که هیچ کس حق داوری اخلاقی در مورد آنها را ندارد) تایید میکنند. آمارهای اغراق آمیز دولتی ممکن است معطوف به کسب بودجه بیشتر برای سازمانهای دولتی و حکومتی مسئول برای سرکوب آزادیهای اجتماعی یا معطوف به افزایش فشار بر مردم جهت کنترل اجتماعی بیشتر باشند.
در نتیجه دگرگونیهای یادشده و تغییرات در رفتار جنسی، سن ازدواج هم برای دختران و هم برای پسران رو به افزایش بودهاست؛ تعداد زنان سرپرست خانوار افزایش یافته (حدود ۱۲ درصد خانوارها) و بسیاری از زنان حتی غیر مطلقه و غیر بیوه تصمیم به زندگی مستقل بدون ازدواج میگیرند. تاخیر در و کاهش میزان زاد و ولد نیز تا حد زیادی ناشی از این دیدگاهاست که افراد میخواهند برای بهرهگیری خود از زندگی تلاش کنند و نه ایثار کامل خود برای فرزندان. طبیعی است که روابط جنسی میان این زنان و مردان قابل توقف نیست چون بر خلاف چند دهه پیش دیگر اکثر زنان و مردان ایرانی به عزلت و خودداری باور ندارند.
روابط صمیمی جنسی، آزاد اما در کنج خانهها
اما کنترل شدید و پلیسی بودن فضای عمومی روابط صمیمی افراد را به کنج خانهها رانده است. حکومت با انواع طرحها مثل طرح امنیت اجتماعی، انضباط اجتماعی، جداسازیها (حتی زنانه و مردانه کردن برخی پارکها) و مانند آنها مدام خیابانها را به صحنه رژه عناصر ترس و هراس آفرین خود مبدل میسازد. اما جوانان از هر فرصتی که پیش آید برای برقراری رابطه جنسی استفاده میکنند. با توجه به اینکه عموم جوانان ایرانی قدرت اجاره آپارتمان و زندگی مستقل را ندارند تنها شرایط آماده برای رابطه جنسی به مهمانی رفتن یا بر سر کار بودن اعضای خانواده و خالی بودن خانه است. خودروها نیز برای گفتوگو، نوازش و بوسه و گاهی ایجاد رابطه جنسی، فضای نیمهخصوصیای را فراهم میآورند.
منبع: رادیو فردا