دیگر موضوعهای مورد بررسی در روانشناسی دین
در کنار فرایند تحول دینداری و تجربه دینی به عنوان دو موضوع عمده مورد توجه محققین روانشناسی دین، موضوعهای محوری دیگری نیز در این گستره مورد بررسی قرار میگیرد که مجال بازبینی آنها در یک مقاله وجود ندارد، و به طور خیلی خلاصه به آنها اشاره میکنیم:
ــ ارتباط دین و شخصیت از جمله موضوعهای مورد سؤال و توجه روانشناسان و متألهان بوده است (فرانسیس،[۱۰۰] ۱۹۸۵). در این محور از طرفی مطالعه تأثیر دین بر ابعاد مختلف شخصیت مطالعه میشود، و از طرفی دیگر این سؤال که چه اشخاصی، با چه شخصیتی مجذوب دین میشوند مورد بررسی قرارمیگیرد. اگر ما شخصیت را «آن کلیت روانشناختی که انسان خاصی را مشخص میکند» درنظربگیریم (مای لی،[۱۰۱] ۱۳۶۶)، در این صورت مطالعه پویایی رفتار دینی نیز در چارچوب بررسی ارتباط دین و شخصیت قرارمیگیرد. دینداری هم ادراک، فرایندهای شناختی، هیجانها، رفتار حرکتی، روابط بین شخصی، و آرمانها (کلیت روانشناختی) را تحتتأثیر قرارمیدهد و هم از آنها تأثیر میپذیرد.
از طرفی دیگر، مطالعه پویایی رفتار دینی در چارچوب ارتباط روانشناسی دین و روانشناسی عمومی نیز قرارمیگیرد، و پیامد حتمی تعریف معتبر تولس از روانشناسی دین است. در این محور، مطالعه ابعاد و سبکهای فردی دینداری از دلمشغولیهای عمده روانشناسان بوده است (جدول).
اکثر محققین در این زمینه، دینداری در سطح شخصیت را به صورتی چندبعدی مفهومسازی کردهاند. برخی از این مفهومسازیها از پشتوانههای تجربی محکمی برخوردارند (همچون رویآورد آلپورت)، و برخی از آنها نیز در سطح یک صورتبندی تئوریک رها شدند (مثل مفهومسازی فروم). اما در عین حال، اکثر این رویآوردها به دینداری فردی، سؤالات و پژوهشهای متعددی را برانگیختهاند، و فرایند تحول این مفهومسازیها به متمایزتر و پالودهتر شدن ابعاد متعدد دینداری فردی منجر شده و میشود. در جدول مربوط، عمدهترین رویآوردهای چندبعدی درخصوص دینداری فردی ارائه شده است. اکثر این مفهومسازیها، چگونگی ارتباط سبکهای دینداری با سلامت و اختلالات روانشناختی را روشن کردهاند.
دین و مداخلات درمانی: هر ارتباط درمانی یک تجربه بین فرهنگی است، چرا که تجربه و ادراک مشاور و مراجع با یکدیگر همچون آشنایی و تماس دو فرهنگ با یکدیگر است (برگین، ۱۹۹۰؛ به نقل از اوی،[۱۰۲] ۱۹۹۳). نقش بنیادی دینداری در سازمان روانشناختی بسیاری از متقاضیان خدمات مشاورهای و درمانی، مطالعه جایگاه و اثر دینداری در فرایند تغییرات ناشی از مداخلات درمانی را اجتناب ناپذیر میسازد. براساس یافتههای روانشناسی دین و نتایج زمینهیابیهای انجام شده در امریکا (برگین و جنسن، ۱۹۹۰)، باورهای دینی در شخصیت افراد جایگاه ممتازی دارد، و بر همین اساس در دهه حاضر محققین بسیاری بیتوجهی متخصصین مشاوره و روان درمانی به باورهای دینی را مورد انتقاد قرار دادهاند. (مویرز،[۱۰۳] ۱۹۹۰؛ برگین، ۱۹۹۶؛ ورتینگتون، ۱۹۸۹، ۱۹۹۶).
در واقع فرایند مشاوره و روان درمانی، در گستره وسیعی از اختلالات و مراجعان از تأملات دینی و اخلاقی تهی نیست، و بر همین اساس مداخلات درمانی میتواند یک میدان پژوهش در روانشناسی دین باشد که هم به پیشرفت دانش روان درمانی کمک میکند و هم دریچهای را برای بررسیبالینی و در برخی موارد آزمایشی دینداری فراهم می کند و پیکره اصلی روانشناسی دین را تنومند می سازد.
دین و رفتار اجتماعی: در روانشناسی اجتماعی، دین در چارچوب سازمانها و نهادهای دینی نیز مورد بررسی قرار میگیرد. این قسمت از مطالعات روانشناسی دین به بررسیهای جامعه شناختی دین بسیار نزدیک است. بررسی اثرات و ساخت اجتماعی نهادهای دینی همچون کلیسا، نقش رهبران دینی، و ماهیت گروههای دینی در این محور قرارمیگیرد (کولینز، ۱۹۹۶).
زمینههای گسترش روانشناسی دین در ایران
در حالی که امروزه در اکثر جوامع روانشناسی دین به طرز فراگیری در حال پیشرفت است، اما این گستره در ایران از موضوع چند پایاننامه در رشتههای روانشناسی، آنهم به صورتی جسته و گریخته و بدون هشیاری دانشجو و اساتید راهنما از اینکه موضوع مورد مطالعه آنها در چارچوب روانشناسی دین جای میگیرد، فراتر نرفته است. هر آنچه که یک پدیده برای فرد مهمتر باشد، احتمال درونیسازی، شخصیسازی، و تعیین مرز کردن خودی و ناخودی درخصوص آن پدیده بیشتر میشود. تاریخ تحول بشر گواهی داده است که دین از چنین خاصیتی برخوردار است. دین، هم در سطح فردی و هم در سطح فرهنگی، تفسیرهای بیشماری را برمیانگیزد. هر زمان و هر مکانی، با تسلط سبک خاصی از دینداری همبسته است و همین امر در مواقعی زمینهساز چالشهای بسیار شده است.
دین جنبه مهمی از واقعیتهای تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، و روانشناختیای است که انسان در زندگی روزمره خود با آنها روبرو میشود. چنین پدیدهای با توجه به شرایط تاریخی ـ اجتماعی جامعه ما اهمیتی دو چندان دارد و همین امر ضرورت توجه و گسترش مطالعات روانشناختی درخصوص دین، به عنوان یکی از اضلاع مهم دینپژوهی را مورد تأکید قرارمیدهد. اما واقعیت این است که درخصوص انگیزهها، شناختها، و تجارب دینی در فرهنگ ما تا به حال پژوهشی نظامدار و با پشتوانههای نظری محکم صورت نگرفته است. بر همین اساس ضرورت دارد که سازمانها و نهادهای مختلف پژوهشی، موضوعات روانشناسی دین را یکی از محورهای پژوهشی خود سازند، و نظام آموزش عالی در رشتههای روانشناسی و الهیات نیز برنامهریزی برای درس روانشناسی دین را در الویت قرار دهند.