مفهوم سازیهای چند بعدی در دینداری فردی
(به نقل از هود و همکاران، ۱۹۹۶، صص ۱۱ ـ ۱۲)
ویلیام جیمز (۱۹۰۲)
دینداری با گرایش سالم [۱۰۴] یک ایمان اجتماعی، برونگرا، خوشبینانه، و شاد: نگاهبه همه چیز وگرایش به خوب دیدن آنها (ص ۷۸)
روحهای ناخوش[۱۰۵] یک ایمان درونگرا، بدبینانه، رنجآلود، و غمگینانه: ایمانی که در آن فرد تجربه شَر را امری قطعی میداند. (ص ۳۶)
فروم[۱۰۶] (۱۹۵۰)
دین آمرانه[۱۰۷] «عمدهترین خاصیت این سنخ از دین اطاعت است و گناه کبیرهآن نافرمانی است» (ص ۲۳)
دین انسانینگر[۱۰۸] «محور این نوع دین انسان و تواناییهایش است… خاصیت این نوع دین تحقق خود است، نه اطاعت» (ص ۳۷)
کلارک [۱۰۹] (۱۹۵۸)
رفتار دینی اولیه «یک تجربه درونی اصیل از امورقدسی که با تلاش فرد برای انسجام زندگیش با امور قدسی ترکیب شده است.» (ص ۲۳)
رفتار دینی ثانویه «یک دینداری خیلی معمولی و بیروح… یک عمل اجباری.» (ص ۲۴)
رفتار دینی نوع سوم «رسوم معمول دینداری که در سایه اقتدار و امر فردی دیگر پذیرفته میشود» (ص ۲۵)
نسکی[۱۱۰] (۱۹۶۱)
ارتدوکسی داکتورینی [۱۱۱] «بر پذیرش عقلانیدکترینهای تجویزشدهتأکیدمیکند» (ص ۲۳)
پارساگرایی[۱۱۲] «بر اهمیت ارتباط و اتحاد شخصی و خصوصی با خدا تأکید میکند» (ص ۲۳)
گلاک [۱۱۳] (۱۹۶۲)
بعد تجربهای [۱۱۴] «فرد دیندار به کسب دانش مستقیم از واقعیت غایی،ویا تجربههیجان دینینائلمیشود» (ص۹۹)
بعدایدئولوژیک «فرد دیندار به باورهای خاصی پایبند میشود» (ص ۹۹)
بعد آیینی «پذیرش و پیروی از اعمال دینیخاص» (ص ۹۹)
بعد عقلانی «فرد به اصول اعتقادی ایمان و کتاب مقدس دینشآگاهاست وآنهاراتقدیس میکند» (ص ۹۹)
بعد پیامدی «اعمال و بازخوردهای فرد از دینش منتج میشود و پیامد آن است» (ص ۹۹)
آلپورت (۱۹۶۶)
دین درونی «ایمان به عنوان یک ارزش غایی و عالی… به سمت وحدت هستی جهت دارد، و به فریضه برادری، و تلاش برای متعالیکردن تمامی نیازهای خود ـ محورانه نظر دارد» (ص ۴۵۵)
دین بیرونی «دین کاملاً فایدهنگرانه که در جهت دستیابی فرد به امنیت، پایگاه اجتماعی، آرامش، و تأییدی بر سبک زندگی انتخاب شدهاش حرکت میکند» (ص ۴۵۵)
آلن و اسبیکا (۱۹۶۷)[۱۱۵]
دین متعهد «استفاده از یک دیدگاه فلسفی ـ انتزاعی: معنای عقاید متعدد دینی نسبتا واضحاند و چارچوب منعطف و گشوده تعهدات، دین را با فعالیتهای زندگی روزمره مرتبط میسازد» (ص ۲۰۵)
دین مجهول[۱۱۶] «یک ایمان مبهم، نامتمایز، خنثی، و متعارض. ایمانی به لحاظ شناختی ساده و به لحاظ شخصی ارضاءکننده» (ص ۲۰۵)
هانت (۱۹۷۲)
دین لفظی[۱۱۷] (لفظ باورانه) «شناخت ظاهری گزارههای دینی بدون چون و چرا کردن درخصوص آنها» (ص ۴۳)
دین ضد لفظی[۱۱۸] «طرد ساده گزارههای دینی»
دین اسطوره شناختی[۱۱۹] «تفسیر مجدد گزارههای دینی به منظور درک عمیقتر معنای نمادین آنها»
مککونی و هوگ (۱۹۷۳)[۱۲۰]
گناه مدار، دگر تنبیهی[۱۲۱] (۱۹۷۳) «باورهای دینی متمرکز بر خشم خدا به نحوی که به اعمال دیگران ارتباط مییابد… تأکید بر مجازات اعمال اشتباه» (ص ۵۵)
گناه مدار، خود تنبیهی[۱۲۲] «احساس بیارزشی و بدبودن … یک نیاز آشکار برای تنبیه و اعتقاد راسخ به اینکه چنین تنبیهی اجتنابناپذیر است» (ص ۵۶)
عشق مدار، خود محور[۱۲۳] «باور به بخشیده شدن گناهان فرد» (ص ۵۶)
عشق مدار، دگر محور «باوری که بر همه انسانها به عنوان مخلوقات خدا، و عشق خداوند و … تأکید میکند… درخصوص رستگاری همه جهان» (ص ۵۶)
فرهنگ مدار، متعارف[۱۲۴] «ارزشهایی که بیشتر فرهنگی هستند تا الهیاتی» (ص ۵۶)
بیستون و ونتیس (۱۹۸۲)[۱۲۵]
دین وسیلهای[۱۲۶] (۱۹۸۲) «دین ابزاری برای رسیدن به دیگر اهداف فرد است» (ص ۱۵۱)
دین غایی[۱۲۷] «دین خودش فی نفسه هدف است» (ص ۱۵۱).