موضوعاتی از این قبیل: ۱- خدا عشق است. ۲- محبت و عشق خدا به انسان و آثار این محبت. ۳- محبت و عشق انسان به خدا و آثار این محبت. ۴- عشق به عیسی. با تحلیل و بررسی یکیک این موضوعات به دامنهای وسیعتر و مفهومی ملموستر از عشق و محبت در اناجیل خواهیم رسید. خدا عشق است (یوحنا، باب ۴ ، آیه ۸) این جمله از قاطعترین جملات انجیل است که بیش از دیگر عبارات هم دچار بدفهمی شده و هم نظرات غلط پیرامون آن بهسان قارچ رشد کرده و معنی واقعی آن را از نظرها دور داشته است. عشق مورد نظر در انجیل یوحنا همان عشقی است که مسیحیان میشناسانند و همواره در پی آن هستند و بهنوعی به رستاخیز درونی خود اعتقاد دارند. خدایی که یوحنا در این جمله از آن یاد میکند، همان خدایی است که دنیا را بهوجود آورده، همان خدایی است که از سر عدالت عذاب نازل میکند و از نسل ابراهیم ملتی را بهوجود میآورد و همان خدایی که کتاب عهد عتیق خود را برای هدایت مردم و نجات از اسارت و بندگی نازل کرد. از دیدگاه ارتدوکسی کسی که خود را وقف خدا کند، مرزهای مادی را در هم خواهد شکست.
عشق به خدا تحولآفرین است، زیرا خدا که خود سراسر عشق است در عاشق خود تقدس و طهارت بهوجود میآورد. نور یعنی تقدس و پاکی و تنها افرادی که خداجو هستند و الهی شدن را جستوجو میکنند، در نور گام برمیدارند. از این رو خداوندی که عشق است اولین و بالاترین نورهاست و عشق به او از خصوصیات و مختصاتی برخوردار است که در قالب هیچیک از عشقهای استاندارد و معمول اخلاقی بشر نمیگنجد.
برترین و رضایتآمیزترین ایمانی که تا به حال در ذهن بشر خطور کرده و یا حتی قابل تصور است چیزی نیست جز اعتراف به اینکه: خدا عشق است. شالوده و عصاره همه عشقها عشق به خداست. یک مسیحی موؤمن در صلیب عیسی، وجود عشق به خدا را در دل خویش احساس میکند و با این احساس میتواند خود را به اوج برساند و همه چیز را در راه نیل به خوبی به کار گیرد.
محبت خدا به انسان و آثار این محبت ماهیت و ذات خداوندی اسرارآمیز است و از این رو گاهی در قالب اسطورهها تجلی پیدا میکند، ولی باز کسی قادر به شناسایی این نامحدود برتر نخواهد شد. خدا بینهایت مهربان و عاشق است و مسیحیت بر صفت مهربانی و عشق ورزی خداوند تاکید زیادی دارد و خداوند را با برجستهترین صفت، که همانا عاشق بودن است میشناسد و همین تاکید است که خدای مسیحیان را از خدای یهود متمایز میکند.
مسیحیت خدا را با عشق او به بندگان میشناسد و یهود ویژگی اصلی خداوند را در قدرت و عدالت او میداند و از منتقم بودن و قهر الهی سخن میراند. عشق خدا به انسان است که باعث شده تا راهی برای نجات و آزادی انسان گناهکار باز شود و صلیب عیسی را از آثار عشق خدا به انسان میتوان تلقی کرد. اگر عشق خدا نبود، هیچکدام از ما فرصتی برای زندگی نمییافتیم. رحمت الهی خود نشاتگرفته از عشق است که آزادانه شامل حال گناهکاران میشود و بهرغم اعمال زشت و بیمهریهای آنان نسبت به خداوند باز از این عطوفت و مهر الهی بهرهمند میشوند و کسی که به این درجه از درک عشق خدا به انسان و رحمت وی رسیده باشد، فریاد روزانهاش این خواهد شد: «اوه … چه بدهی سنگینی در قبال این رحمت الهی دارم، بگذار تا قلب حیران خویش را وقف تو کنم … خداوندا قلب مرا دریاب، با عشق به خود مهر و موم کن و با این عشق مرا در محکمه الهی خویش مصون دار!» این مناجات مرا به یاد غزل حضرت مولانا میاندازد که:
فردا که به محشر آیند اندر زن و مرد
از بیم حساب رویها گردد زرد
من عشق تو را به کف نهم پیش روم
گویم که حساب من از این باید کرد
در تحلیل و تفسیر «عشق خدا به انسان»، انجیل فرمولی و یا طرحی ارائه کرده است تا بدانیم به موجب این عشق خدا به انسان است که بشر از خویشتن خود آگاه میشود و پی میبرد که آسایش و آرامش را در کجا میتوان جستوجو کرد. «عشق خدا به انسان، اعمال خوبیهای خداست نسبت به گناهکاران»، این همان فرمول و طرح انجیل است که تعابیری را میتوان از آن ارائه داد:
۱- سخاوت جهانشمول خداوند نسبت به همه بندگان از جمله گناهکاران در زیباترین حد ممکن تجلی پیدا کرده است. ترحم و بخشش خداوند متوجه بندگانی است که به گناه و عدول از قوانین روی آوردهاند و لایق نفرین و عذاب ابدی بودند، ولی به جهت این بخشش خداوند راهی را برای نجات انسان گناهکار باز گذاشته است. این جمله پولس رسول را خطاب به مسیحیان تسالونیا توجه کنید: «خدا را به خاطر شما برادران سپاس میگوییم زیرا خدا شما را برگزیده تا نجاتتان دهد و به طهارت و پاکی برساند». پس اعمال خوبی خداوند نسبت به گناهکاران بخششی است که باب نجات را به روی گناهکاران باز میکند.
۲- عشق خدا به گناهکاران مستلزم توجه اوست نسبت به آنها، حتی به رفاه، آسایش و نیازهای آنها و همین توجه محک صداقت عشق است. اگر مردی در بیماری زن خویش او را رها کند، میتوان در وجود عشق بین آن دو تردید کرد و خدا هرگز انسان را رها نمیکند، حتی در گناهکاری، زیرا رضایت خویش را در سعادت بندگان میداند. خداوند پیش از خلقت انسان و بدون او راضی بود. با خلقت او و ارتکاب انسان به گناه و جرم خدشهای به رضایت الهی وارد نمیشود، ولی اینکه خداوند عشق خویش را معطوف گناهکاران کرده به آن معنی است که تا تمامی بندگان راهی بهشت نشوند راضی نخواهد شد. میزان و معیار سنجش یک عشق به میزان گذشت آن بستگی دارد و این عشق در پرتو قربانی شدن مسیح مطرح میشود عیسی ناجی هدایت انسان معرفی شده است.
سلام. وقت شما بخیر.
مطلبی در مورد بر آورده شدن یا نشدن دعا دارید. صفحه باز نشد و متاسفانه نتوانستم بخوانم. نظر مسیحیت را در مورد دعاهای برآورده نشده و شرّ می خواستم بدونم.
خوشحال می شوم اگر راهنمایی کنید