مفهوم محبت در رسائل رسولان (پولس- یعقوب- پطرس-یوحنا)
رساله پولس
یهودی متعصبی که آزار پیروان عیسی را خدمت به خدا میدانست، پس از ایمان به مسیح حقیقت را در وجود او یافت و بعد از ایمان به مسیح معتبرترین اظهارنظر پیرامون تعالیم مسیح در نامههای اوست. پولس، عشق را بزرگترین موهبت الهی به روح انسان معرفی میکند. شالوده مفهوم agape از دیدگاه وی عبارت است از تجلی عشق در قالب صبر و تحمل و دوستی و صداقت و انسانیت. در نهاد عشق صبر و امید جای داده شده. عیسی صرفا بر عشق الهی تاکید میورزید اما پولس به خدا آب و رنگ بیشتری بخشیده و او را عادل، قهار، اسرار آمیز و غیره معرفی کرده است؛ ضمن اینکه خدشهای به مهربانی و عشق او وارد نیامده است.
افزودن ماهیت پدری به خدا چیزی از ماهیت دین مسیحیت نمیکاهد. او معتقد است: «همانگونه که پدر نسبت به فرزندان عصبانی و حتی برای آینده خوب آنها متحمل درد و رنج میشود، خدا هم از این قاعده مستثنی نیست». در زمینه محبت حقیقی فرموده: «در محبت بیریا باشید، از بدی نفرت داشته باشید، به نیکی بپیوندید و با محبت برادرانه یکدیگر را دوست بدارید. کسی که به دیگری محبت کند، شریعت را به جا آورده است». پولس به مسیحیان غلاطیه (منطقهای در آسیای صغیر) گفت: «به اشتباه فکر نکنید حفظ ظاهری قوانین و تشریفات مذهبی انسان را رستگار میکند. رستگاری از گناه، هدیهای است از خداوند که به بشر میرسد. اگر روح خدایی بر زندگی ما حاکم باشد، آن وقت ثمره زندگی، محبت، دوستی، شادی، بردباری، مهربانی و نیکوکاری است. آنها که از آن مسیح هستند، امیال نفسانی و هوسهای ناپاک خود را بر صلیب مسیح میخکوب کردند. محبت قانون مسیح است و در غم و مشکلات یکدیگر شریک بودن اجرای قانون مسیح». پولس نشانه محبت خدا به انسان را توبیخ و تادیب میداند و میگوید: «هر که را خدا دوست میدارد، توبیخ و تادیب و هر فرزند مقبول خود را به تازیانه تادیب میکند» (باب ۱۲ ، آیه ۶)
رساله یعقوب
یعقوب برادر عیسی مسیح، اسقف کلیسای شهر اورشلیم بود. معتقد بود فرق بزرگی است بین مسیحی بودن و مسیحی رفتار کردن. رفتار مسیحی متکی بر دستورات خداوند است. «خوشا به حال کسی که متحمل آزمایش الهی بشود، زیرا که چون پذیرفته شد، آن تاج حیات را که خداوند به محبان و دوستدارانش وعده فرمود، خواهد یافت.» (باب اول، آیه ۱۲) «اگر آن شریعت ملوکانه را برحسب کتاب به جا آورید، یعنی به همسایه خود مثل نفس خود محبت کنید، نیکو میکنید. لکن اگر ظاهربینی کنید، گناه میکنید و شریعت اینچنینی شما را به خطاکاری ملزم میکند.» (باب ۲ ،آیات ۸ و ۹)
چنانچه ملاحظه شود، شریعت بدون رهاورد جز حفظ ظاهر نیست و نمیتواند فراخوانی جهت نجات باشد و نمیتواند در ما ایجاد محبت کند. عیسی، مسیحیان را از شریعت بیثمر رهانید و قید آن را از دست و پای آنها باز کرد و به سمت شریعت مثمر و پیامآور سوق داد. یعقوب در رساله خویش سخن از دوستی دنیا که دشمنی با خداست آورده و ذکر کرده هرکه دوست دنیا باشد، دشمنی خدا کرده است. روح خدا که خداوند او را در وجود ما قرار داده، آنقدر به ما علاقه دارد که نمیتواند وجود عشق دیگری را در ما تحمل کند. از نظر یعقوب بازتاب عشق خدا به انسان ایجاد غیرتی است که نمیتواند وجود عشق دیگری را در کنار انسان مشاهده کند. نوک پیکان همه عشقها باید او را نشانه گیرد.
رساله پطرس
پطرس به مسیحیانی که در سراسر آسیای صغیر پراکنده بودند و به جهت ایمان خود مورد آزار و شکنجه قرار میگرفتند، گفت: «چون نفسهای خود را به اطاعت از راستی وادار کردید، پس محبت برادرانه و بیریا داشته باشید. بدی به عوض بدی و دشنام به عوض دشنام ندهید، بلکه بر عکس برکت طلبید» او انعکاس محبت را در روابط انسانی تا حد اصلاح و دعا برای کسانی که بدی میکنند، وسعت بخشیده است. نهتنها بدی نکنیم که دعا کنیم و برایشان اصلاح طلبیم. پطرس در جایی دیگر محبت را سبب آمرزش گناه میداند، با توجه به آیه ذیل: «در فضیلت علم و در علم عفت و در عفت صبر و در صبر دینداری و در دینداری محبت همنوع و در محبت همنوع محبت را به تمامی بیابید، زیرا هرگاه اینها در شما یافت شود، نمیگذارد که در معرفت خدا و عیسی مسیح کاهل یا بیثمر باشید» (باب اول، آیات ۶-۸)
مراحل ظهور محبت و عشق طبق اینگونه آیات ردهبندی شده: ۱- کنار نهادن خواستههای شخصی ۲- خدمت خداوند با صبر و حوصله ۳- آمادگی دوست داشتن دیگران و محبت بیدریغ نسبت به آنها با خدمت به خداوند پردههای ضخیم خودبینی، تظاهر و غرور دریده خواهد شد. چشم، یک چشم و دهان، دهان او میشود و کلمات بارش عشق است. عشق به دیگران نه بار منیت دارد و نه بوی غفلت و شرارت میدهد و برای خارج شدن از پوسته شهوت، غرور و خودبینی صبر و متانت اساس کار است. برای این است که در مراحل ظهور عشق، خدمت به خداوند باید با صبر و حوصله همراه باشد.
رساله یوحنا
یوحنا را در اواخر عمر رسول محبت لقب دادند چون هرجا میرفت تکیهکلامش این بود: «همدیگر را محبت کنید.» او زندگی واقعی را در محبت کردن به همنوعان میدانست. قابل ذکر است که عیسی یوحنا را بهخاطر داشتن اخلاق تند و خشن، پسر رعد لقب داد. ولی بعد از حضور در کنار عیسی رسول محبت نام گرفت. وی در مورد انعکاس محبت در روابط انسانی (همنوع) میگوید: «اینکه گفته شده «همدیگر را محبت کنید» یک دستور تازه نیست، ولی همیشه تازه است. زیرا با محبت لکههای تیره و تار زندگی از میان میرود. کسی که بگوید من در نور هستم ولی همنوع خود را دوست نداشته باشد، در تاریکی است.» از نظر یوحنا محبت به همنوع عامل نجات است و محبت حقیقی محبتی است که نه در کلام و زبان که در عمل نمود پیداکند. آیه زیر موؤید این مطلب است که: «کسی که معیشت دنیوی دارد و برادر خود را محتاج ببیند و رحمت خود را از او بازدارد، چگونه محبت خدا در دل او ساکن است؟ ای فرزندان! محبت را نه در کلام و زبان که در عمل و راستی بدانیم» (باب ۳ ،آیات ۲۳ و ۲۲ و ۱۸ و ۱۷) کسی که محبت نمیکند، خدا را نمیشناسد؛ چون خدا محبت است. اگر به یکدیگر محبت کنیم خدا را در وجود خویش یافتهایم.
خدا روح پاک خویش را در ما گذاشته است تا بدانیم که خدا در ماست و ما در خداییم. یوحنا در آیه زیر چه زیبا عشق را ترسیم کرده: «… خدا محبت است و هرکه در محبت ساکن است، در خدا ساکن است و خدا در وی. در محبت خوف نیست، بلکه محبت کامل خوف را بیرون میاندازد. ما خدا را محبت میکنیم، زیرا که او اول ما را محبت کرد. اگر کسی گوید که خدا را محبت میکنم و از برادر خود نفرت کند، دروغگوست؛ زیرا کسی که به برادری که دیده است، محبت نکند، چگونه ممکن است به خدایی که ندیده است محبت کند» (باب ۴، آیات ۷-۲۱)
پیرامون رسائل این رسولان در باب محبت و عشق آنچه مشهود است اینکه اگر خدا را سراسر عشق بدانیم، توبیخ و تادیبهای او از علائم این عشق است و ما باید این تادیبها را برای نمو روحی و اخلاقی خویش از جانب پدر به فرزند مقبول بدانیم تا شاهد تاجگذاری خویش شویم. تاج تکامل روحی و اخلاقی همان است که در رساله یعقوب تاج حیات تلقی شده است.
اگر ایمان به مسیح تاکید شده و از عشق به مسیح در سراسر اناجیل و رسائل سخن به میان آمده بر پیوستگی محبت خدا و محبت به عیسی اشاره دارد. رابطه مسالمتآمیز با خداوند زمانی آغاز میشود که با ایمان به مسیح پاک و بیگناه شویم؛ یعنی با اطاعت از اوامر مسیح خود را در حوزه هدایت او قرار دهیم و ساکن شدن در این حوزه یعنی سرپیچی و مخالفت با امیال نفسانی چون خشم، خودخواهی و حسادت و… . عیسی قوانین و مقرراتی برای رفتار وضع نکرد، او تنها یک اصل مطلق تعلیم داد که همانا محبت است.
محبتی را که عیسی تعلیم داد، محبتی کامل است ولی اجرای آن غیرعملی نیست. در عین حال که اصل اخلاقی محبت را در هیچ موقعیتی نمیتوان بهطورکامل اجرا کرد، ولی با اجرای آن به کمال نزدیک میشویم. عیسی شریعت بیثمر را مغایر با محبت میداند و این شریعت باب نجات نیست.
نظر آکوئیناس در باب محبت و عشق
آکوئیناس از عالمان سرشناس و معروف الهیات در اظهارنظر پیرامون اسماء الهی معتقد است که مهمترین نام زیبنده خدا عشق است، خصوصا اینکه او انسان عاشق را همچون خود خوب میکند. آنچه که هر بدی را به خوبی تبدیل میکند، عشق است. وی همچنین عشق را شکلی از واقعیت مینامد. معنی این جمله آن است که سایر واقعیات ارزش خاص خود را دارند، ولی عشق به خدا ارزش دیگری دارد. این عشق است که باید ما را از حیات جدا کند و به بهشت برساند.
البته خداشناسان و الهیاتدانان چندان با این قضیه موافق نیستند. عدهای از آنها معتقدند رسیدن به حیات جاودانه و بهشت به عشق ارتباط ندارد، بلکه لازمه آن رحمت الهی است. برخی هم عشق را در سعادت انسان موؤثر میدانند. سنت توماس سه مرحله اصلی در راه حیات سعادتمندانه مطرح کرده است: ۱- آزادی از گناهان بزرگ و مقاومت در برابر وسوسهها ۲- امتناع از گناهان بزرگ با تمسک به حقیقت ۳- اتحاد با خدا از طریق تکرار اعمال و اقدامات موؤید وجود عشق در مسیحیت چیزی نیست جز خدای عاشق و عشق صادقانه انسانها نسبت به همنوع. خدای پدر یک پیمان دارد و آن نجات مسیحیان است و شرط آن هم بندگی کردن ایشان است. خدای پدر فرزندانش را بیقید و شرط دوست دارد. پس نمیتوان گفت خدا منشا ترس بشر است و میتوان گفت: هیچ تعارضی بین عشق آشتیجویانه خدا و عدالت کیفردهندهاش نیست. عدالت صورت ساختاری عشق است که بدون آن عشق صرفا یک ابراز احساسات خواهد بود.
نظر قدیس آگوستین در باب محبت و عشق:
از نظر آگوستین خدا انسان میشود تا انسان را خدایی کند، یعنی عشق خود را به انسان ارزانی میدارد تا انسان هم متقابلا او را دوست بدارد. او بعدها با الهام از گفتار و رفتار افلاطونیان به این نتیجه رسید که تنها از طریق عشق به خدا و امید اوست که میتوان به رضایت کامل رسید. او میگوید: «قلب جز در ادغام شدن در او آرام نمیگیرد.» آگوستین در مورد هدایت توسط عشق گفت: «جسم مرا عشق تشکیل داده، هرجا که میروم این عشق است که مرا هدایت میکند» و خلاصه اینکه جسم انسان با همان عشق به سرمنزل مقصود حرکت میکند و آن راهی است که پایانش خداوند است. عشقهای آسمانی منبع نشاط و حقیقت است، زیرا خالق این عشق خداست. عشقهای زمینی ریشه در انسان دارد و اعمال انسان، و چون انسان نسبی است و متغیر، این عشق نمیتواند عشقی پایدار باشد. جای بسی تاسف است که انسانها نسبت به سایرین عشقی دیوانهوار پیدا میکنند و به خداوندی که عشق او برتر از زندگی است شک میکنند. «سپاس خداوندی که به مطیعانش همت طاعت میدهد و بر مریدانش چراغ راه میشود… به متوسلین به درگاهش چه عاشقانه ماوا میدهد و از رود مهر خویش چه سخاوتمندانه سیرابشان میکند… بهترین همراهیات در اوقاتی که دنیای پیرامونمان ساکت و خاموش است را چگونه از یاد برم؟ تازیانه توبیخ و تادیبات که خطی از عشق بر عادات نامطلوبمان میکشد را دوست دارم. خدای من… ای حضرت عشق مباد و هرگز مباد… که فرمانروای قلبم نباشی که این حدیث زخمه بر تار دلم خواهد زد…»، آمین.
۱- جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس [ذیل حکمت محبت] کتابخانه ظهوری، چاپ دوم
۲- توماس جان هی وود، پل تیلیش- ترجمه فروزان راسخی. تهران، گروس، ۱۳۷۶
۳- دنی دوروژمون، اسطورههای عشق، ترجمه جلال ستاری، نشر نشانه
۴- ویلیام هورمون، راهنمای الهیات پروتستان، ترجمه طاطهوس میکائیلیان، انتشارات علمی و فرهنگی
۵- اینار مولند، جهان مسیحیت، ترجمه محمدباقر انصاری و مسیح مهاجری، انتشارات امیرکبیر چاپ اول ۱۳۶۸
۶- کارل یاسپرس، مسیح، ترجمه احمد سمیعی تهران، خوارزمی، ۱۳۷۳
۷- ترجمه تفسیری عهد جدید، سازمان ترجمه تفسیری کتاب مقدس
منابع خارجی:
۸- C.F. J. Bruce long art. CIT
سلام. وقت شما بخیر.
مطلبی در مورد بر آورده شدن یا نشدن دعا دارید. صفحه باز نشد و متاسفانه نتوانستم بخوانم. نظر مسیحیت را در مورد دعاهای برآورده نشده و شرّ می خواستم بدونم.
خوشحال می شوم اگر راهنمایی کنید