از درسگفتارهای دکتر ساسان توسلی درباره «مأموریت کلیسا»
تاریخ و پرداختن به آن برای ما درس های آموزنده بسیاریای را در بر دارد. از فرایند توسعۀ انجیل در زمانهای مختلف، و موفقیتها و شکستهای حاصل شده در این زمینه میتوانیم درس بیاموزیم. گاه روایت کار خدا بدون توجه به تاریخ کلیسا، به کلیسای اولیه و کلیسای معاصر خلاصه میشود. این در حالی است که عیسی مسیح کلیسایش را در طول این ۲۰ قرن رها نکرده است. در طول تاریخ، روح خدا در کلیسا فعال بوده است. برای اینکه بدانیم وظیفه ما در کلیسای معاصر در پیشبرد مأموریت خدا چیست، در نظر داشتن یک دید کلی نسبت به تاریخ چند قرن گذشته مسیحیت در رابطه با رشد و توسعۀ انجیل بسیار مهم و ضروری است.
مسیحیت در ایران زمین نیز نقش مهم و کلیدی در تاریخ توسعه و بشارت انجیل در دنیا، و بخصوص در آسیا داشته است. مسیحیت تنها با آمدن مسیونرهای غربی یا ورود و سکنی گزیدن ارامنه و آشوریها در ایران رشد نکرد، بلکه دیگر اقوام ایرانی نیز نقش مهمی را در آن ایفا کردهاند.
تاریخ مأموریت الهی کلیسا (missions) را به نسبت نوع دیدگاه میتوان به دورههای زمانی متفاوت تقسیم کرد. نویسندگان مختلف دورههای تاریخی متفاوتی را مطرح کردهاند. در هر یک از این تقسیمبندیها نقاط عطفی تأثیرگذار در شکل دهی به حرکت کلیسا بوده است.
تاریخ بشارت کلیسا معمولا از سفرهای پولس آغاز میشود که طی آن شاگردان مسیح پیام را به نقاط مختلف بردند. چند فصل اول کتاب اعمال رسولان بر خدمات پطرس رسول تمرکز دارد. اما بخش دوم کتاب اعمال رسولان به پولس و مسافرتهای او به شهرهای مختلف امپراطوری روم در منطقۀ اطراف دریای مدیترانه میپردازد
تیموتی تننت، نویسنده کتاب «دعوت به مأموریت جهانی»، در تقسیمبندی دورههای زمان مأموریت کلیسا، کار را از پولس شروع نمیکند بلکه از چند تن دیگر از شاگردان که هیچ نام و نشانی ندارند؛ شاگردانی گمنام از قبرس و قیروان (لیبی). این اولین نقطۀ عطف تاریخ بشارت انجیل است. (اعمال رسولان ۸ : ۱) جفا و آزار مسیحیان در کلیسای اولیه باعث شد که اولین جامعه مسیحی پراکنده و از اوشلیم خارج شوند. (اعمال رسولان ۱۱ : ۱۹-۲۱)
«چون به انطاکیه رسیدند به یونانیان نیز سخن گفتند [این اولین باری است که بشارت به یونانیان داده میشود] و عیسای خداوند را به آنان بشارت دادند و دست خداوند نیز با ایشان بود و گروهی بسیار ایمان آورده و به خداوند گرویدند.»
قبل از شروع کار گسترده بشارتی توسط پولس و رسولان مسیح، افراد بینام و نشان و جفا دیده مسیحی که پراکنده شده بودند پیام انجیل را گسترش دادند.
چند نکته در این رابطه حائز اهمیت است:
نکتۀ اول: این اولین بشارت انجیل به اقوام غیریهودی است. خدا از جفا برای توسعۀ انجیل استفاده کرد، گرچه به خاطر جفا کلیسا بارها در منطقه ریشه کن شده است. این موضوع در تاریخ کلیسا بارها تکرار شده است. در اعمال رسولان فصل هشتم، کلیسا با موجی از جفا روبرو میشود ولی در نتیجه آن مسیحیان پراکنده شده و پیام انجیلی گسترش مییابد.
امروزه نیز در ایران، علیرغم جفاهایی حکومتی، کلیسای مسیح رشد میکند. به تاریخ چین هم که نگاه میکنیم، روند مشابهی را میبینیم. با سر کار آمدن مائو، و اخراج میسونرها، به نظر میرسید کار کلیسا به آخر رسیده باشد. اما امروزه کلیسا در چین به طرز فوقالعادهای رشد کرده است. علیرغم جفای مائوئیستها و کمونیستها، کلیسا رشد کرده است. با وجود به شهادت رسیدن بسیاری از مسیحیان، مسیحت گسترش یافت. هنوز هم مسیحیان زیادی در این کشور تحت سختی و آزار هستند و در کلیساهای مخفی و خانگی شرکت میکنند. تخمین زده میشود که روزانه حدود ۱۶۵۰۰ نفر در چین به مسیح ایمان میآورند.
نکتۀ دوم: این اشخاص گمنام هستند. خیلی وقتها خدا از افراد گمنام و در حاشیهی اجتماع برای پیشبرد پیغام انجیل استفاده کرده است.
نقطه عطف دیگر در مأموریت کلیسا رسیدن بشارت مسیح به هند و آسیاست. بشارت انجیل از طریق تومای رسول به هند رفت. در اعمال رسولان تمرکز بر این است که رسولان مسیح چگونه پیغام انجیل را به دنیای مدیترانه (امپراطوری روم) بردند. اما مسیحیت در دوران کلیسای اولیه فقط به اروپا نرفت، بلکه در شرق نیز گسترش یافت؛ هر چند در کتاب اعمالرسولان به آن پرداخته نشده است. طبق شواهد موجود توما در سال ۷۰ میلادی، یعنی تقریباً ۶ سال بعداز شهادت پولس، توسط کاهنان هندو در هند به شهادت رسید.
سفر توما نشان دهندۀ این واقعیت است که جهت حرکت کلیسا برای بشارت انجیل، از همان ابتدا به همه نقاط دنیاست. و فقط یک نهضت اروپایی نیست بلکه در آسیا و آفریقا هم بشارت انجیل پیشرفت کرد.
در آسیا، سنت مسیحی چندین لایه دارد. این موضوع در مورد ایران نیز صدق میکند. در قرن اول تومای رسول انجیل را به هند میبرد. بعدها، در قرن چهارم، تومای کنعان که یک مسیحی سریانی است، مسیحیت سریانی را به هند میبرد. سپس در قرن شانزدهم کاتولیکها انجیل را به هند میبرند و همچنین در اوایل قرن هجدهم پروتستانها انجیل را به هند میبرند. بنابراین چنین وضعیتی در مسیحیت هند، ایران، و به طور کلی شرق، خیلی اتفاق افتاده و لایههای متفاوتی از سنتهای مختلف مسیحی در زمانهای مختلف ایجاد شده و این سنتها از جهات مختلف وارد آسیا کردند.
وقتی به تاریخ غنی مسیحیت در آسیا پی میبریم، متوجه این حقیقت میشویم که مسیحیت ریشۀ قدیمی در آسیا دارد. مسیحیت ۲۰۰۰ سال پیش، یعنی قرنها قبل از ورود انگلیسها به هند، وارد هند شده است. بنابراین نمیتوان وجود کلیسا و مسیحیت را به استعمار انگلستان نسبت داد و بومی بودن آن را انکار کرد. مسیحیت یک نهضت غربی نیست که در زمان استعمار کشورهای غربی وارد آسیا شده باشد.
شش قرن قبل از ورود اسلام به ایران، کلیسا و بشارت انجیل در ایران وجود داشته است و قرنها بعد از ورود اسلام هم کلیسای ایران و کلیسای شرق در ایران وجود داشتهاند. یا مثلا در همین ترکیه که به عنوان کشور اسلامی شناخته میشود، قرنها قبل از ورود اسلام پایگاه اصلی مسیحیت بوده است.