مجتبی امامی
چکیده: سرّ اقبال مردم به دین نیاز فطری آنها به «نجاتطلبی» و رستگاری میباشد، و ادیان الهی به درستی این نیاز را تشخیص داده و درصدد تأمین آن بودهاند. نجات شناسی که از مسائل بسیار مهم الاهیاتی در دو سنت اسلام و مسیحیت میباشد، سزاوار است به صورت تطبیقی و مقایسهای مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
اصولاً نجات مسیحی از نظر ماهیت با نجاتی که در اسلام مطرح است دارای تفاوتهای بسیار اساسی است. حقیقت نجات اسلامی، یک معنای عدمی و سلبی است و به معنای خلاصی و یا دور شدن از مصیبت، سختی، درد ورنج و مهلکهی گناه میباشد و معنای دقیق آن با مفاهیم «سعادت»، «فوز» و «فلاح» که متضمن معنای وصول و مفهومی ایجابی میباشند، تا حدودی متفاوت است. از نگاه اسلام هر چند خداوند نجات بخش است، اما انسان با اختیار و نقش فعال خود با فراهم نمودن شرایطی خاص، پذیرندهی نجات الهی میباشد.
اعلام ایمان به نجاتی که عیسی مسیح برای بشریت به ارمغان آورده است، اساس مسیحیت رایج میباشد. در این اعتقاد که بر مبانی خاص انسانشناسی، مسیحشناسی و خداشناسی این سنت استوار گردیده است، انسان در اسارت گناه و مرگ بوده، و از ناحیهی خود قابلیت نجات را ندارد. خداوند با حضور مستقیم خود در کالبد عیسای ناصری و با فدیه یا قربانی شدنش، تاوان گناه انسان را پرداخت نموده و او را از اسارت گناه نجات میدهد.
مفهوم نجات از دیدگاه اسلام
معنای مشترک در مادهی «ن-ج-و» کنار زدن و خلاص نمودن است و از مصادیق آن خلاص نمودن شخص از هلاکت و کنار زدن او از محیطی است که در آن قرار دارد. در قرآن کریم نیز در ۷۵ آیه، کلمهی نجات و یا مشتقات آن وجود دارد و از آنجا که در بعضی از آیات این کلمه تکرار شده موارد استعمال به ۸۴ مورد میرسد.
واژههای فوز و فلاح نیز در بردارندهی معنا و مفهوم نجات میباشند. فلاح به معنای نجات از شرور و ادراک فعلیِ خیر و مصلحت است و فوز به معنای رسیدن و دستیابی به خیر و مصلحتِ دنبال شده است. روشن است که هر دو معنا مشتمل و متضمن مفهوم نجات است، زیرا لازمهی وصول به خیر و نعمت رهایی از درد و رنج است. خداوند تعالی در قرآن کریم میفرماید: «فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النّارِ و اُدخِلَ الْجَنَّهَ فَقَدْ فازَ…» هر کس که از آتش دوزخ دور شده، و به بهشت وارد شود رستگار شده است.
در این آیهی شریفه این معنا روشن است که رسیدن به بهشت متضمن رهایی از آتش دوزخ است. واژههای (سعادت، فوز، فلاح، ظفر و نجاح) با وجود اختلاف در معنی، الفاظی قریبالمعنی میباشند و در بسیاری از موارد کاربردی مشترک دارند بهطوری که میتوان از آنها به جای یکدیگر استفاده نمود (طباطبایی،۱۴۱۴، ج۷، ص ۴۶ و ۴۷ ). ویژگی این مفاهیم جنبهی اثباتی آن است برخلاف مفهوم نجات که دارای معنای سلبی و عدمی است.
حقیقت نجات در قرآن و مصادیق آن
این قسمت از این مقاله به بیان حقیقت نجات از دیدگاه اسلام و قرآن اختصاص دارد. از آنجا که میتوان از طریق بیان موارد و مصادیقی از قرآن که در آن لفظ نجات به کار رفته است در صدد تبیین حقیقت نجات بر آمد، بنابراین در این مرحله به با توصیف نجات با ذکر موارد کلی آن استفاده از آیات قرآن خواهیم پرداخت.
در اینجا ذکر این نکته ضروری است که تحقق نجات از درد، رنج، عذاب و… به دو صورت کلی میباشد :
۱. انسانی که دچار و مبتلا به درد و رنج یا عذاب است، از آن خلاصی یابد.
۲. انسانی که مشرف و نزدیک به درد و رنج است، قبل از اصابت، از آن دور شده و دچار آن نگردد.
از مواردی که در قرآن کریم اشاره به مفهوم نجات دارد، میتوان دو معنای مذکور را به دست آورد.
نجات از گناه
عمل شنیع و یا گناه، شرّ است و باعث هلاکت انسان میگردد. در قرآن واژهی نجات به رهایی از اعمال شنیع نیز اطلاق میگردد. تبعات و آثار سوء گناه مستلزم داخل شدن در مهلکه است و دور ماندن از این آثار به معنی نجات میباشد. گناه دو اثر سوء از خود به جای میگذارد:
۱. اثر وضعی و تکوینی که به عنوان اولین اثر آن محسوب میگردد.
۲. دیگر اثر گناه مربوط به دایرهی تکلیف وتشریع میباشد.
گناه که به معنای تخطی از فرمان خداوند است، تجاوز به ساحت ربوبی حق و اهانتی بزرگ به پروردگار است. بنابراین شخصی که مرتکب گناه میگردد مستحق عقوبت الهی خواهد گردید. نجات و رهایی از مهالک گناه خواستهی حقیقی و قلبی انسانهای مؤمن میباشد و قرآن کریم به این حقیقت اشاره نموده است:
«ربِّ نجِّنی و اهلیِ ممّا یَعْمَلونَ»
بار الها من و اهلبیتم را از [زشتی] اعمال قوم نجات بخش.
«و ضَربَ اللهُ مثلاً للذین آمنوا اْمرأتَ فرعونَ اذ قالَتْ ربّ ابن لی عندک
بیتاً فی الجنهِ نجّنی من فرعون وعمله و نجنّی من القوم الظالمین»
خداوند برای ایمان آورندگان مثل همسر فرعون را آورده، آنگاه که گفت: «پروردگارا، پیش خود در بهشت خانهای برایم بساز، و مرا از فرعون و کردارش نجات ده، و مرا از دست مردم ستمگر برهان».
نجات از ظلمت
«بگو: چه کسی شما را از تاریکیهای خشکی و دریا نجات میبخشد…»
گویا مراد به نجات دادن از ظلمات دریا و خشکی، نجات دادن از شداید و سختیهایی است که انسان در طول سفر با آن مواجه میگردد. اگر این شداید در تاریکی شب اتفاق بیافتد به شدّت طاقتفرسا خواهد بود. تاریکی و ظلمت اضطراب انسان را بیشتر میکند، و در این حالت انسان کمتر میتواند چارهاندیشی کند.
نجات مظلومان
خداوند تعالی توسط موسیعلیهالسلام قوم بنی اسرائیل را از ذلّت و خواری نجات داد، ذلّتی که توسط فرعون بر آنان تحمیل شده بود. فرعون فرزندان آنان را میکشت و زنانشان را زنده نگه میداشت و بر آنان بلند پروازی و قدرتنمایی میکرد.
نجات رسولان و مؤمنان
در مورد نوح علیه السلام خداوند میفرماید:«پس او را تکذیب کردند. آن گاه وی را با کسانی که در کشتی همراه او بودند نجات دادیم، و آنان را جانشین [تبهکاران] ساختیم، و کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند غرق کردیم».
نجات از شرک و کفر
«قد افترینا علی اللهِ کذباً إن عدنا فی ملّتکُم بعدَ اذ نجّانا اللهُ منها…«
اگر ما به آیین شما بازگردیم، بعد از آنکه خدا ما را از آن نجات بخشیده، به خدا دروغ بستهایم.
قوم مشرک، حضرت شعیب و گروندگان به او را، تهدید نموده و گفتند: «یا باید از دین توحید دست بردارید و یا اینکه از شهر و دیار خود اخراج میشوید». حضرت شعیب از ارتداد و بازگشت از دین توحیدی، اعلام انزجار نموده و به آنان گفت: که اگر پس از آن که خداوند آنان را از آیین شرک نجات داده، به آن آیین بازگشت نمایند، به خداوند دروغ بستهاند و آنان هیچگاه چنین نخواهند کرد.
نجات اخروی
ارادهی خداوند به نجات و رستگاری انسان که همان سعادت واقعی او میباشد تعلق گرفته است. نجات و رستگاری در هر دو جهان است که میتواند سعادت حقیقی انسان را تأمین کند. از نگاه قرآن زندگی آخرت در مقایسه با دنیا از اهمیت بسیار والاتری برخوردار است. بر این اساس نجات اخروی انسان نیز که مقدمه و لازمهی سعادت اخروی او میباشد دارای اهمیت بیشتری است.
میتوان گفت که هدف اساسی از ارسال پیامبران نجات و سعادت انسانها در سرای آخرت است و نیاز انسان به دین نیز بیشتر در پرتو حیات جاودانهی او معنا پیدا میکند. نجاتهای دنیایی از مهالک که با مشیت و ارادهی خداوند صورت میگیرد، خود مقدمهی نجات اخروی بشر از رنجهای جهان دیگر است. در حقیقت کانون نجات اسلامی معطوف به جهان آخرت است.
در قرآن کریم آمده است که مؤمن آلفرعون خطاب به قوم خویش میگوید: «ای قوم چرا باید چنین باشد که من شما را به سوی نجات [از آتش جهنم] دعوت کنم، و شما مرا به سوی آتش بخوانید». مؤمن مذکور مردم را به سوی سبب نجات که همان توحید است فرا میخواند، و این دعوت چیزی جز دعوت موسی علیهالسلام نبود. در مقابل مردم، وی را به کفر و شرک که سبب داخل شدن در آتش جهنم است دعوت مینمودند. و در بارهی عمومی بودن عذاب قیامت و نجات از آن خداوند میفرماید:
«إنْ مِنْکُمْ إلا وارِدُها کانَ علی رَبِّکَ حتماً مَقضیّاً«
و هیچ یک از شما نیست مگر [این که] در آن وارد میگردد. این [امر] همواره بر پروردگارت حکمی قطعی است.
مفسران دربارهی معنای کلمهی «واردها» دو نظر مخالف دارند. گروهی «ورود» را در این جا به معنای وصول و اشراف میدانند، نه داخل شدن. گروه دیگر که عموم مفسران را شامل میشوند، «ورود» را به معنای داخل شدن میدانند و دلیل آنان آیهی بعد است که در آن خداوند میفرماید:
«آنگاه کسانی را که پرهیزگار بودهاند، نجات داده و ستمگران را که به زانو در افتاده [در دوزخ] رها میکنیم».
مطابق هر دو تفسیر انسانهای مؤمن و با تقوی در روز قیامت از آتش جهنم نجات مییابند، خواه وارد آن بشوند و خواه قبل از ورود به آن از آن دور شده و نجات یابند.
مراتب نجات
نجات دارای مراتب گوناگون است به طوری که انسان برای نیل به مرتبهی بالاتر نیازمند رهایی و گذر از مرتبهی پیشین میباشد. در بیان این مطلب باید گفت که ایمان نیز دارای مراتب مختلف است که در مقابل هر مرتبهی آن، درجهای از کفر و شرک قرار دارد. بدیهی است که به هر میزان معنای اسلام و ایمان دقیقتر و راه آن باریک و دشوارتر باشد، نجات از شرک و کفری که مقابل آن است سختتر خواهد بود. (طباطبایی،۱۴۱۴، ج ۱، ص۳۰۸) .
اما نجات اخروی نیز دارای مراتب گوناگون است، زیرا دوزخ نیز دارای درکات است که به حسب مراتب اعمال و درجات نزولی انسانها تعیین میگردد. ساکنان دوزخ در مراتب متفاوتی از آن قرار دارند، بعضی در سافل، بعضی در اسفل و گروهی نیز در اسفلالسافلین قرار دارند. این عذابها «درکات» نامیده میشود. انسانها پس از تحمل عذاب جهنم، قابلیت این را مییابند که از آن نجات پیدا کرده و وارد بهشت شوند و یا در خود جهنم از مرتبهای به مرتبهی دیگر آن راه یابند.
حقیقت نجات در مسیحیت
اساس مسیحیت رایج اعلام ایمان است به نجاتی که عیسی مسیح برای بشریت به ارمغان آورده است. از نگاه مسیحیان هیچ آموزهای را نمیتوان از نظر اهمیت به مانند نجات بشر دانست. درک حقیقت نجات ساده و در عین حال پیچیده و بسیار مهم میباشد. این که نجات حقیقی چیست؟ مقدمات آن چه میباشد؟ چگونه به دست میآید؟ نتایج و برکات آن چیست؟ گسترهی آن دنیایی است یا اخروی یا شامل هر دو جهان میباشد؟ و … سؤالاتی هستند که باید پاسخ صحیح آن را از متون مسیحیت استخراج نمود.
در کلمات انجیل چنین آمده است:
هر کس که به خود جرأت دهد، تا انجیل متفاوتی دربارهی نجات، از آن چه کتاب مقدس تعلیم داده است، عرضه کند، نفرین و لعنت میگردد (غلاطیان ۱: ۸).
به طور کلی و به صورت اجمال، حقیقت نجات در مسیحیت رایج آن است که خداوند برای نجات نوع انسان که در بند و اسارت گناه است، خود قیام نمود؛ کلمهی ازلیه و یگانه فرزند خود را که با او هم ذات است به شکل بشری پاک و خالی از گناه در میان انسانها ظاهر ساخت و او را فدای بشریت نمود. بنابراین نجات انسان تنها از طریق خداوند و به واسطهی مرگ فداکارانهی پسرش(عیسیمسیح) برای رهایی انسانِ محکوم به مرگ، تحقق یافته است و راه دیگری غیر از دخالت مستقیم خدا برای آن وجود ندارد.
محسوب شدن گناه آدم برای همهی انسانها
کتاب مقدس تعلیم میدهد که گناه آدم و حوّا باعث گناهکار شدن تمام نسلهای بعدی گردید (رومیان، ۵: ۱۹). گناه آدم به منزلهی گناه تمام افراد نسلهای بعدی محسوب شد. در رومیان چنین میخوانیم: از نافرمانی یک شخص بسیاری گناهکار شدند. به علت گناه آدم است که با ذات فاسد و تحت محکومیت الهی به دنیا آمدهایم (رومیان، ۵: ۱۲؛ افسسیان،۲: ۳). ( تیسن ، ص ۱۷۲).
بر اساس کتاب مقدس نجات الهی بوسیلهی شخصیت و کارهای پسر یگانهی خدا (عیسی مسیح) صورت میگیرد. عیسی مسیح جسم انسانی به خود میگیرد و به جای انسانها جان میدهد. مطابق گفتههای کتاب مقدس مسیحیت، نجات انسان با تصمیم و برنامهی از پیش تعیین شده از ناحیهی خداوند صورت گرفته است. به تعبیر دیگر این امر جزء قضای الهی بوده است (افسسیان، ۱: ۱۰).
مقتضای قضای الهی سه چیز بوده است:
۱. اختیار و تعیین نمودن هدفی که قصد اتمام آن میرود .
۲. فراهم نمودن وسایط این هدف.
۳. به کارگیری وسایط اجرای آن به منظور دستیابی به هدف مورد نظر براساس کتاب مقدس.
بنابراین تنها به ذکر این که خداوند از ازل به همه چیز واقف است اکتفا نشده است بلکه افزون بر آن خداوندی که دارای مجد و عظمت است هر کاری را بر اساس اراده و قصد ازلی خویش انجام میدهد (انس الأمیرکانی، سنه ۱۸۸۸ م، ج۲، صص۲-۱۶۱).
نتایج و برکات نجات
از نگاه مسیحیت رایج نجات انسان که از طریق مرگ مسیح صورت گرفته است، دارای نتایج و ثمرات بسیار زیادی است . در میان آنها ثمرات با ارزشی وجود دارد که پایه و اساس زندگی یک فرد مسیحی میباشند ازجمله:
۱. مسیح با مرگ خویش «رهایی»( Redemption) از گناه را فراهم نمود. مرگ او بهای رهایی و نجات انسان از گناه ذاتی اوست. (اول تیموتائوس، ۲: ۶ ؛ عبرانیان، ۹: ۱۲).
۲. مرگ او باعث مصالحه و آشتی میان انسان و خدا گردید. انسان قادر خواهد بود از طریق ایمان نجات یابد. اکنون دیگر او یکی از اعضای خانوادهی الهی محسوب میگردد (دوم قرنتیان، ۵: ۱۹).
۳. مرگ مسیح خشم و غضب خدا را فرو نشاند. زیرا خداوند به دلیل گناهان بشر نسبت به آنان خشمگین است (مرقس، ۳: ۲۹ و ۱۴: ۲ ؛ رومیان، ۱: ۱۸ ؛ افسسیان، ۵: ۶).
۴. مرگ او طبیعت گناه آلود را محکوم و نابود ساخت. گناه ذاتی که در سرشت انسان بوده و حکومت میکرد، از انسان جدا شده و دیگر او از تسلط گناه در زندگی خویش رها و آزاد گردید. (رومیان، ۶: ۱-۱۰).
۵. مرگ او پایان شریعت را به همراه داشت. (رومیان، ۹: ۴ و کولسیان، ۱: ۱۴). شریعت نمیتوانست گناهکار را عادل کند بلکه شریعت فقط باعث میشود که انسان گناهان خویش را ببیند و احتیاج او را به او نشان دهد (اعمال، ۱۳: ۳۹ ؛ رومیان، ۳: ۲۰ ؛ غلاطیان، ۳: ۲۳-۲۵).
۶. «عادل شمردگی»(Justification) یکی از نتایج و برکات مرگ مسیح است. آموزههایی همچون آزادی از گناه (رومیان، ۳: ۲۴)، مصالحه (دوم قرنتیان، ۵: ۱۹ – ۲۱)، بخشایش (رومیان ، ۳ : ۲۵) و … بیانگر عادلشمردگی میباشند. بر اساس این آموزه انسان از محکومیت دایمی نجات یافته و تبرئه گردیده است.
۷. فرزندخواندگی از دیگر مزایای مرگ مسیح برای شخص ایماندار است. این روحالقدس است که ما را قادر میسازد تا از مزایای موقعیت خویش به عنوان فرزندخوانده لذت ببریم (غلاطیان، ۴: ۱-۵ و رومیان، ۸: ۱۴-۱۷).
۸. «تقدیس» ( Santification) ایماندار که بر اساس مرگ مسیح برای او به دست آمده است (عبرانیان، ۱۰: ۱۰). وقتی از ما خواسته میشود مقدس باشیم، این به معنای تشبّه به مسیح و پاک شدن از ناپاکیهاست (عبرانیان، ۱۲: ۱۴؛ قرنتیان، ۷: ۱)(محمدیان، ۱۳۸۱، صص، ۴۴۳-۴۴۵ )
روحالقدس و امر تداوم نجات
رستگاری و نجات که به انسان شایستگی تدارک و جبران گناه را توسط عیسی مسیح میبخشد، خاتمهی کار نمیباشد. مسیحیان معتقدند که غرض خداوند صرفاً این نیست که نوعی رابطه با ما برقرار کند. او دوست دارد که ما در نتیجهی این ارتباط، به فردی متفاوت و یا به «آفریدههای نو» تبدیل شویم. ما باید شخصیت و منش خود را به آن نوع شخصیتی دگرگون نماییم که خداوند در اصل ما را برای آن ساخته است. این فرایند را «تقدیس» مینامند. تقدیس و به عبارتی حفظ مقدسین، به این معنا است که شخص ایماندار در ایمان و عمل خود مداومت داشته و در طریق نجات باقی و حفظ گردد.
در سنت مسیحی اعتقاد بر این است که برای تحقق این امر به کمک شخص سوم تثلیث یعنی روح القدس نیاز است. روحالقدس از طریق مأوا گزیدن در درون انسان، امر نجات را تداوم میبخشد.
از نگاه مسیحیان حیات جاودانی در سایهی اطمینان به نجات و تداوم آن صورت میگیرد و این اطمینان از طریق آگاهی از سکونت روحالقدس در درون انسان است (محمدیان، همان، ص ۴۴۶).
در عهد جدید چنین آمده است:
… و از این میشناسیم که در ما ساکن است یعنی از آن روح که به ما داده است (اول یوحنا، ۳: ۲۴).
هر که اقرار میکند که عیسی پسر خداست خدا در وی ساکن است و او در خدا ٭ و ما دانسته و باور کردهایم آن محبّتی را که که خدا به ما نموده است خدا محبت است و هر که در محبت خدا ساکن است در خدا ساکن است و خدا در وی (اول یوحنا، ۴: ۱۶و۱۷)
از این رو روحالقدس ونقش او در فرایند نجات نزد مسیحیان بسیار مهم است، زیرا پس از ماجرای مصلوب شدن مسیح، وظیفهی وی نیز به اتمام رسیده و کار روحالقدس آغاز میگردد.
عوامل مؤثر در نجات از دیدگاه اسلام
در ادامه و تکمیل دیدگاه نجاتشناسی دو سنت، بیان عوامل مؤثر در نجات امری ضروری است، زیرا شناخت و آگاهی کامل نسبت به حقیقت نجات منوط به شناخت عوامل نجاتبخش انسان میباشد.
کاربرد کلمهی «نجات» در جایی است که شخص نجات یافته هیچ نیرویی از خود نداشته باشد. در تمام موارد نجات که با بهرهگیری از قرآن ذکر گردید، تنها خداوند تعالی است که انسان را نجات میدهد.
در امر نجات تنها چیزی که انسان قادر است انجام دهد، اکتساب شرایطی است که قابلیت نجات را برای وی فراهم نماید. انسان به وسیلهی ایمان، تقوی، عمل صالح و توبه دارای ظرفیت و قابلیت نجات میگردد. در این صورت با عنایت الهی و فیض رحمانی او مشمول نجات گردیده، به رستگاری خواهد رسید.
ایمان
مهمترین و مؤثرترین عامل نجات انسان، ایمان میباشد. در بسیاری از آیات قرآن به روشنی به این مهم تصریح شده است. از نظر قرآن ایمان محور تمام صفات مثبت و سرچشمهی همهی خوبیها میباشد. «مؤمنان [حقیقی] تنها کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آوردند، سپس هرگز شک و تردیدی به خود راه نداده و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کردهاند، آنها راستگویانند.»
توصیف مؤمنان به این که به خدا و رسولش ایمان دارند، و به دیگر صفات مذکور در این آیه، تصریحی جامع و مانع از صفات مؤمن میباشد. یعنی هر فردی که دارای این ویژگیها است مؤمن حقیقی میباشد و در مقابل اگر کسی فاقد هر یک از این صفات باشد، مؤمن حقیقی نیست.
ایمان به خدا و فرستادهی او عقدی قلبی بر توحید، حقانیت دین پیامبر و پیروی از آن چه رسول خدا به آن دستور میدهد میباشد. مؤمنان حقیقی کسانی هستند که در حقانیت آن چه که به آن ایمان آوردهاند تردید نکنند.
حقیقت ایمان، غیر از علم و معرفت است، به دلیل آیاتی از قرآن که از کفر و ارتداد افرادی خبر میدهد که با علم و معرفت به حق و حقیقت، و نیز علم به انحراف خویش کافر و مرتد شدند.
«و جَحدوا بها واستَیْقنتْها أنفُسَهُم ظلماً و علّواً…»
و با آن که دلهایشان بدان یقین داشت، از روی ظلم و تکبّر آن را انکار کردند.
از این که این قبیل آیات، ارتداد، کفر، جحود و ضلالت را با علم و یقین همراه میداند، میتوان نتیجه گرفت که صرف وجود علم و یقین به چیزی و حقانیت آن، در حصول ایمان برای صاحب علم کافی نیست. در ایمان هم معرفت لازم است و هم التزام به مقتضای آن، به طوری که آثار آن معرفت در عمل انسان بروز کند. علم و التزام هر دو از اموری است که شدت و ضعف در آن راه دارد، بنابراین ایمان هم که از آن دو تألیف شده، این قابلیت در آن وجود دارد. این معنا به روشنی از آیات قرآن بدست میآید:
«الّذینَ قالَ لَهُمُ الناسُ إنَّ الناسَ قَد جَمَعُوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ایمانا…»
همان کسانی که [برخی از] مردم به ایشان گفتند: «مردمان برای [جنگ با] شما گرد آمدهاند، پس، از آن بترسید.» و [ولی این سخن] بر ایمانشان افزود…
«لیزدادوا إیماناً مع ایمانهم…»
تا ایمانی بر ایمانشان بیافزایند.
عمل صالح
در بسیاری از آیات قرآن، رستگاری و نجات به دنبال ایمان و عمل صالح بهدست میآید و از سوی دیگر نگونبختی و هلاکت نیز دایر مدار کفر و اعمال زشت میباشد.
مجموعهی زیادی از آیات قرآن بیانگر این حقیقت است که عمل صالح منفک از ایمان نیست و میان آن دو ملازمه برقرار است. نه ایمان بدون عمل صالح معنا دارد و نه فرد بی ایمان دارای عمل صالح است.
تقوا
تقوا به معنای ورع و پرهیز از محرّمات و گناهانی است که انسان را به سوی عذاب خداوند سوق میدهد.حقیقت تقوی امری است معنوی که قائم به دل و قلب انسان میباشد. تقوی به اعمال انسان رنگ طاعت و معصیت میزند وگرنه ظاهر اعمال انسانها به یک صورت است.
در قرآن یکی از مهمترین عوامل نجات بخش انسان تقوا و پرهیزکاری میباشد: «و خدا کسانی را که تقوی پیشه کردهاند، به [پاس] کارهایی که مایهی رستگاریشان بوده، نجات میدهد. نه عذابی به آنان میرسد و نه غمگین خواهند بود.» و در حالات قیامت خداوند میفرماید:«سپس آنها را که تقوا پیشه کردند از آن نجات میبخشیم.»
رحمت و مغفرت خداوند
خداوند به رحمت خود مؤمنان را نجات میدهد. اما این رحمت که به معنای افاضهی نعمت و موهبت الهی است، متوقف بر این است که موانع از قبل برداشته شود.
«مَنْ یُصْرَف عَنْه یومَئذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ» هر کس در آن روز از عذاب خدا نجات یابد، مشمول رحمت خدا قرار گرفته است.
گناهانی وجود دارد که با مرتبهای بالاتر از آن قابل جمع نیست. برای نیل به مرتبهی اعلی انسان باید موانع را که از جملهی آن گناهان است از خود بردارد و به تعبیری از آن گناهان نجات یابد. در نتیجه برای برداشته شدن موانع و نجات از آنها نیاز به مغفرت خدا دارد.
شفاعت
شفاعت که یکی از جلوههای رحمت خداوند است موجب نجات عدهای از گناهکاران است. شفاعت در آخرین موقف قیامت به کار میرود و شخص گنهکار به وسیلهی آن مورد مغفرت و آمرزش خداوند قرار میگیرد. کسی که مورد شفاعت قرار گرفته، یا اصلاً داخل آتش نمیشود و یا پس از داخل شدن از آن نجات مییابد. حقیقت شفاعت همان مغفرت الهی است که وقتی به منبع فیّاض رحمت یعنی خداوند نسبت داده میشود عنوان آن «مغفرت» است و زمانی که به مجاری و واسطهها منسوب میگردد نام «شفاعت» به خود میگیرد. در واقع بازگشت شفاعت به این است که یکی از صفات خدا میان او و بندهی گنهکارش واسطه گردد تا حال او اصلاح شود (طباطبایی،۱۴۱۴، ج ۱۷، ص ۲۷۰).
توبه
توبه به معنای ایمان به خدای سبحان از کفر و شرک، دلزده شدن از گناه، ظلمت و شقاوت میباشد. بنده در هیچ حالی از احوال، از خدای خود بینیاز نیست، و اگر بخواهد از آلودگی گناه و عذاب آن نجات یابد، نیازمند عنایت و رحمت خداوند است تا توفیق توبه پیدا کند. بنده پس از توفیق توبه، دوباره محتاج به توبهای دیگر از طرف خداست. در حقیقت توبه دو قسم است، یکی توبهی خدا که برگشتن او به سوی عبد است، به رحمت، و یکی توبهی بنده به سوی خدا.
«ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُواْ…»
پس خدا به آنان توفیق توبه داد، تا توبه کنند.
آیات توبه حتی مشرکان و کفار را نیز شامل میگردد: بگو: «ای بندگان من – که بر خویشتن زیادهروی نمودهاید – از رحمت خدا نومید مشوید. در حقیقت، خدا همهی گناهان را میآمرزد که او آمرزندهی مهربان است و پیش از آن که شما را عذاب در رسد و دیگر یاری نشوید، به سوی پروردگارتان بازگردید و تسلیم او شوید.»
عوامل نجات بخش در مسیحیت
در مسیحیت نیز فراهم شدن نجات متوقف بر وجود بعضی از عوامل نجات بخش است. بعضی از این عوامل از ناحیهی خداوند است و بعضی دیگر به صورت پاسخ مثبت انسان به برنامهی نجات الهی صورت میگیرد.
ایمان
نجات انسان عطا و فیضی از جانب خداوند است اما فقط در صورت پاسخ انسان به صورت «ایمان» به دست میآید. ایمان که محور تمام خوبیها و فضیلتها میباشد، عامل اساسی نجات در مسیحیت محسوب میگردد. از نگاه مسیحیت رایج ایمان به عیسی مسیح تنها شرطی است که خدا برای نجات انسان قرار داده است. ایمان تنها یک اعتراف در مورد مسیح نیست بلکه عملکردی است که از قلب ایماندار برمیآید و طالب پیروی مسیح به عنوان خداوند و نجات دهنده است. کلمات عهد قدیم پر است از ذکر ایمان و اینکه عامل اساسی نجات انسان تنها ایمان خواهد بود. (متی، ۴: ۱۹، ۱۶: ۲۴؛ لوقا، ۹: ۲۳-۲۵؛ یوحنا، ۱۰: ۴ و۲۷، ۱۲: ۲۶؛ مکاشفه، ۱۴: ۴.)
فیض
در عهد جدید فیض و رحمت الهی و نقش آن در نجات انسان دارای اهمیت بهسزایی میباشد. فیض به معنای حضور خدا و محبت عیسی مسیح است که به وسیلهی روحالقدس به ایمانداران داده میشود تا در بخشش و رحمت شریک شده و تمایل و قدرت برای انجام ارادهی خدا داشته باشند (یوحنا، ۳: ۱۶؛ اول قرنتیان، ۱۵: ۱۰؛ فیلیپیان، ۲: ۱۳؛ اول تیموتائوس، ۱: ۱۵- ۱۶).
۱. خدا میزانی از فیض را به عنوان یک بخشش به بیایمانان میدهد(اول قرنتیان، ۱: ۴). تا بیایمانان بدینوسیله بتوانند به خداوند عیسی مسیح ایمان آورند( افسسیان، ۲: ۸-۹؛ تیطوس، ۲: ۱۱؛ ۳: ۴).
۲ . خدا فیض را به ایمانداران میبخشد تا «از گناه آزاد گردند» (رومیان، ۶: ۲۰ و۲۲). مطابق خواست و ارادهی خدا عمل کنند(فیلیپیان، ۲: ۱۳؛ تیطوس ۲: ۱۱-۱۲؛ متی، ۷: ۲۱) ؛ دعا کنند (زکریا ۱۲: ۱۰ )؛ در مسیح رشد کنند (۲ پطرس، ۳: ۱۸) و به مسیح شهادت دهند ( اعمال ۴: ۳۳؛ ۱۱: ۲۳).
نقش عمل در نجات مسیحی
آیا در کنار ایمان، اعمال شایسته نیز در نجات انسان مؤثر است؟
میان کلیسای پروتستان و کاتولیک در این باره اختلاف نظر وجود دارد. مذهب پروتستان با اعتقاد به این که: «برائت از گناه تنها به وسیلهی ایمان» (Justification by faith) خواهد بود نجات را تنها در گرو ایمان میداند. در مقابل مذهب کاتولیک میگوید که ایمان بدون عمل نقشی در نجات ندارد.
لوتر رهبر اصلاحات پروتستان میگوید که پس از مطالعهی رسالهی پولس به رومیان، که در آن آمده است:
«عدالت خدا مکشوف میشود از ایمان تا ایمان، چنان که مکتوب است که عادل به ایمان زیست خواهد نمود» (رومیان، ۱: ۱۷)، برقی در ضمیر روح او تابش گرفت و انقلابی در افکار او پدید آورد. وی گفت: «ایمان و فقط ایمان برای نجات انسان کافی است (بی .ناس، ۱۳۷۲، ص۶۶۹).
البته این بدان معنا نیست که اعمال نیک نزد کلیسای پروتستان، فاقد ارزش است، بلکه این اعمال شخص نجات یافته از طریق ایمان را رشد میدهد. هر چند از طریق فیض انسان نجات مییابد، ولی نتیجهی نجات اعمال نیکو است. پولس در نامهی خویش به مسیحیان روم تنها بر ایمان تأکید دارد ونقش عمل را نادیده میگیرد. (رومیان ۳: ۲۸-۳۱ و ۴: ۱-۵).
کلیسای کاتولیک معتقد است عمل نیک تجلی ایمان است و ایمان به مسیح بدون اعمال نیک تحقق نمییابد. تحقق نجات و رستگاری مشروط به دو امر است:
۱. فیض خداوند که در ایمان متبلور است.
۲. اعمال نیک که مقصود اعمالی است که با احکام خداوند و دستورات کلیسا مطابق باشد.
در بخشهایی از عهد جدید فقراتی دیده میشود که دلالت بر دیدگاه کاتولیک داشته و در مقابل گفتههای پولس قرار دارد: (رسالهی یعقوب ۲: ۱۵-۲۶).
نقش توبه در نجات مسیحی
در عهد جدید بر ضرورت توبه و وجوب آن تأکید بسیاری شده است. توبه شرط لازم و ضروری برای نجات است. از نظر مسیحیان موضوع اصلی موعظهی عیسی مسیح و رسولان او توبه بود:
پس خدا از زمانهای جهالت چشم پوشیده الان تمام خلق را در هر جا حکم میفرماید که توبه کنند (اعمال، ۱۷: ۳۰).
نی بلکه به شما میگوییم اگر توبه نکنید همگی شما همچنین هلاک خواهید شد ٭
یا آن هجده نفری که برج در سلوام برایشان افتاده ایشان را هلاک کرد گمان میبرید که از جمیع مردمان ساکن اورشلیم خطاکارتر بودند ٭
حاشا بلکه شما را میگویم که اگر توبه نکنید همگی شما همچنین هلاک خواهید شد (لوقا، ۱۳: ۳–۵). و در آن ایام یحیی تعمید دهنده در بیابان یهودیه ظاهر شد و موعظه کرده میگفت ٭ توبه کنید زیرا ملکوت آسمان نزدیک است (متی، ۳: ۱-۲).
اگر چه برای نجات توبه ضروری است ولی فقط برای آماده شدن قلب میباشد و با آن نمیتوان نجات را خریداری نمود. بر اساس آموزهی نجات در مسیحیت، خداوند عادل نمیتواند انسان توبه کننده را مورد بخشش قرار دهد. بخشش در صورتی عادلانه است که جریمهی گناه پرداخت گردد. و این جریمه یا فدیه (atonement) را تنها مسیح پرداخت مینماید. یعنی مرگ مسیح کفارهی گناه انسان میگردد. مسیح برای گناه خود جان نداد (یوحنا،۸: ۴۶، عبرانیان، ۱۵:۴، اول پطرس، ۲: ۲۲) و مرگ وی تنها برای گناهان دیگران بود (رومیان، ۵: ۸، اول قرنتیان، ۵: ۲۱، اول پطرس،۲: ۲۴)
همسانی و ناهمسانیهای دو دیدگاه:
در تطبیق و مقایسهی اسلام و مسیحیت
در بحث نجاتشناسی پس از بیان دیدگاهها، نوبت به بیان موارد اختلاف و اشتراک میرسد. اصولاً نجات مسیحی از نظر ماهیت با نجاتی که در اسلام مطرح است دارای تفاوتهای بسیار مهم است. ریشهی بسیاری از این تفاوتها در مبانی و پیشفرضهای الاهیاتی این دو دیدگاه نهفته است. هر چند اختلافات در این دو نظریه عمیق است، لکن نمیتوان بعضی از همسانیهای موجود در این دو سنت را در زمینهی نجاتشناسی نادیده گرفت و از طرح آن غفلت نمود.
ناهمسانیها
۱. از نظر مسیحیان اعتقاد به نجات از اصول اساسی ایمان انسان محسوب میگردد. گفته شده است که: اساس مسیحیت اعلام ایمان است به نجاتی که عیسی مسیح برای نوع انسان به ارمغان آورده است.
در مسیحیت آموزهی «فداءِ مسیح» که چگونگی این نجات را بیان میکند، از چنان اهمیتی برخوردار است که میتوان آن را با آموزهی توحید در اسلام مقایسه نمود. مسیحیان در این باره میگویند: «این نجات آنقدر مهم است که خداوند خود برای اجرای آن دست به عمل شده و به میان انسانها آمده است.»
در اسلام اولاً نجات به عنوان یکی از اصول اساسی و اعتقادی مسلمانان محسوب نمیگردد. ثانیاً در قرآن کریم در کنار نجات، که امری عدمی است، نسبت به درجات سعادت و کمال و به تعبیری مقامات انسان و راههای رسیدن به آن تأکیدات بسیاری صورت گرفته است؛ درجات و مقاماتی که به عنوان امور ایجابی با وجود انسان متحد گردیده و به تعبیر زیبای قرآن، انسان همان درجه میگردد. البته روشن است که رسیدن به این درجات مستلزم نجات از مهالک میباشد که مقدمات و شرایط آن در این دنیا به دست خود انسان صورت میگیرد.
۲. در نجات مسیحی انسان نقش چندانی ندارد زیرا نجات، طرح و نقشهی خداوند بوده و مستقیماً نیز به دست او اجرا گردیده است. در این نجات انسان صرفاً پذیرندهی آن و تسلیم ارادهی حق میباشد، به طوری که پیش از اقدام مستقیم خداوند، بشر برای نجات خود، هیچ اقدامی نمیتواند صورت دهد. حتی فراهم نمودن شرایط و قابلیت نجات نیز از طرف او ناممکن خواهد بود. یعنی بدون تحقق عملیات نجات از طرف حق، حتی ایمان به خداوند و عالم غیب نیز بیتأثیر خواهد بود. تنها ایمان به فدا شدن مسیح برای نجات انسان سودمند است.
بهطور کلی از نظر مسیحیت نجات و رستگاری رایگان و مجانی بوده و امری است که به بها ندهند، و هیچکس نسبت به آن ذیحق نمیباشد. در کلمات اگوستین در بارهی ذیحق نبودن نسبت به نجات چنین آمده: … این نجات برای کسی که شایستهی آن است خواسته نمیشود بلکه برای کسی خواسته میشود که شایستهی آن (Augustine CII, ii, .15 “n f”.) نیست
اما در نجات اسلامی، نقش انسان برجسته و نمایان است. چنان که گفته شده ایمان به خداوند و عالم غیب، از مهمترین عوامل نجاتبخش محسوب میگردد. این ایمان از سوی انسان و با اختیار وی صورت میگیرد، و سپس به دنبال آن انسان با خواست و ارادهی الهی از ظلمتِ کفر و شرک نجات پیدا کرده، به سوی نور و حقیقت رهسپار میگردد. همینطور ماندن در ضلالت کفر با اختیار شخص انسان صورت میگیرد. چنین شخصی شرایط و قابلیت نجات را نتوانسته در خود به وجود آورد و لذا رهسپار ظلمات و تاریکیها خواهد گردید.
۳. از ناهمسانیهای موجود در نجاتشناسی دو سنت، عوامل نجاتبخش و مصادیق آن میباشد. مسألهی شفاعت به عنوان یکی ازعوامل نجاتبخش در اسلام مطرح است. تقریباً تمام فرقههای اسلامی به شفاعت اعتقاد دارند. شیعیان و اکثریت اهل سنت شفاعت را هم در ازدیاد ثواب و هم در رفع عذاب مؤثر میدانند.( شبر،بیتا ، ج ۲، ص ۱۳۴.)
از نظر قرآن کریم تنها کسانی حق شفاعت دارند که از جانب خدای رحمان پیمانی گرفته باشند. و کسانی که با آگاهی، به حق گواهی داده باشند. پس حضرت عیسی علیهالسلام نیز یکی از شفیعان نزد خدا میباشد، زیرا دارای ویژگیهای فوق میباشد. اما چنانکه معلوم است در مسیحیت چیزی به نام شفاعت برای عیسی مسیح مطرح نیست و در مقابل فداء مسیح عنوان شده است.
۴. در آموزهی نجات مسیحی دلالت صریح و روشنی از نقش عمل و انجام دستورات شریعت به عنوان عامل مهم و مؤثر در نجات انسان وجود ندارد. در مسیحیت رایج در کنار ده فرمان یا احکام دهگانه، تنها چند حکم اخلاقی به عنوان دستورات عملی وجود دارد. اما در اسلام چنان که گفته شد نقش عمل و انجام دستورات شریعت در نجات انسان بسیار مهم و مؤثر است. ایمان و عمل لازم و ملزوم یکدیگر و دو رکن اساسی در فرایند نجات میباشند. کسانی که ایمان دارند، تنها با انجام عمل صالح در شمار صالحان قرار گرفته و به رستگاری خواهند رسید.
همسانیها
۱. نجات از گناه و هلاکت آن از موارد مشترک میان اسلام و مسیحیت در بحث نجات شناسی میباشد. هم اسلام و هم مسیحیت گناه را به عنوان یکی از مهالک مهم به حساب میآورند. گناه با فطرت کمالجویی انسان ناسازگار است و ارتکاب و اصرار بر انجام آن نه تنها انسان را از رسیدن به کمال باز میدارد، بلکه او را در گرداب مفاسد و مهالک غرق میگرداند.هر چند مفهوم گناه در دین مسیحیت با آن چه در اسلام از آن میدانیم تا حدودی متفاوت است، اما یک معنای مشترک از این مفهوم در هر دو سنت وجود دارد و آن اینکه گناه به معنای تخطی از فرمان خداوند و تجاوز به ساحت ربوبی او بوده و این اهانتی بس بزرگ به پروردگار است. ازنظر هر دو سنت شخصی که مرتکب گناه میگردد مستحق عقوبت الهی خواهد گردید. البته توبهی از گناه باعث از بین رفتن آثار تکوینی آن و همینطور برداشته شدن عقوبت اخروی میگردد.
۲. رحمت خداوند، در نجات انسان در هر دو سنت اسلام و مسیحیت از جایگاه بسیار مهمی برخوردار است و شرط اساسی برای نجات از عذاب خداوند میباشد .از نظر اسلام رحمت که به معنای افاضهی نعمت و موهبت الهی است، متوقف بر این است که موانع از قبل برداشته شود.
گناه از بزرگترین موانع نجات میباشد. برداشته شدن این مانع نیاز به مغفرت خدا دارد دارد و خود مغفرت نیز از غلبهی رحمت خداوند ناشی میگردد. بنابراین اگر رحمت خداوند نباشد عذاب از احدی برداشته نخواهد شد:
«مَنْ یُصْرَف عَنْه یومَئذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ»
هر کس در آن روز از عذاب خدا نجات یابد، مشمول رحمت خدا قرار گرفته است
از نظر مسیحیان نیز خداوند منبع رحمت و دارای محبت نسبت به انسانها است. در نجات شناسی مسیحی جایگاه رحمت و مغفرت خداوند بسیار مهم است، زیرا از نگاه آنان خداوند بر اساس صفت رحمت خود مسیح را فدای بشریت نمود. آمرزش گناهان در مسیحیت نیاز به رحمت خداوند دارد. قدیس اسحاق سریانی، راهبی که در قرن هفتم زندگی میکرده، گفته است : « گناه آدمی در مقایسه با رحمت الهی چون یک مشت شن در دریای عظیم است.»(محمدیان، ص۴۵۷) باید یاد آور شد که ریشهی بسیاری از تفاوتها در مبانی و پیشفرضهای الاهیاتی این دو دیدگاه نهفته است.
آموزهی نجات در دین مسیحیت بر مبانی و اصول اعتقادی خاصی استوار گردیده است. نحوهی نگرش آنان به انسان و سرشت او، تلقی و درک آنان از جایگاه عیسیعلیهالسلام، اعتقاد آنان به رستاخیز و کیفیت آن، از مبانی مهم نجاتشناسی مسیحی میباشد.
باور به تثلیث نیز به عنوان یک اعتقاد پذیرفته شده و مسلم از سوی آنان، به عنوان یکی از پیشفرضهای نجات مسیحی مطرح گردیده است.
نگرش متفاوت اسلام به انسان و جایگاه حضرت عیسی علیهالسلام درتقابل با مسیحیت، خود میتواند به عنوان مبنایی در نجات اسلامی مطرح باشد.
هر چند در باب انسانشناسی و مسیحشناسی میان دو سنت اختلافات عمیقی وجود دارد، در مورد جهان آخرت و مسایل مربوط به آن مشترکات زیادی میان اسلام و مسیحیت رایج موجود است که موجب همسانی نسبی در برخی از مبانی میان اسلام ومسیحیت گردیده است؛ مبانی مشترکی همچون جاودانگی انسان، حقیقت جهان پس از مرگ، وجود عالم برزخ و قیامت و به دنبال آن جهنم و بهشت.
لوازم منطقی نظریهی نجات
یکی از لوازم منطقی نظریهی نجات انحصاری بودن آن میباشد، زیرا هر یک از دو دین اسلام و مسیحیت خود را بر حق دانسته، و در نتیجه نجات را در گرو ایمان و التزام عملی به دین خود میداند.
در سنت رایج مسیحی عقیده بر این است که تنها مسیحیت دین معتبر و نجاتبخش میباشد. بدون داشتن ایمان صمیمانه به عیسی مسیح به عنوان پسر خدا که برای نجات انسان فرستاده شده، هیچ اطمینانی برای نجات وجود نخواهد داشت. به عبارت دیگر ایمان به عیسی مسیح به عنوان خداوند نجاتبخش شرط انحصاری این نجات میباشد…. راه منم، راستی و زندگی منم. هیچ کس نمیتواند به خدا برسد مگر به وسیلهی من (یوحنا، ۶:۱۴)
هر که من ایمان داشته باشد، حتی اگر مانند دیگران بمیرد، بار دیگر زنده خواهد شد. و چون به من ایمان دارد، زندگی جاوید یافته هرگز هلاک نخواهد شد(یوحنا، ۲۵:۱۱ و ۲۶).
این سنت در دیدگاهی انحصارگرایانه میگوید: «هیچ گونه رستگاری خارج از کلیسا وجودندارد»
“Extra ecclesiam nulla salus”) “There is no salvation outside the church”)
این نظریه شهرت بسزایی را به خود اختصاص داده است. (Eliade, 1993, VOL 13, p 42.)
در قرن اخیر در شمول نجات نسبت به غیر مسیحیان دیدگاه جدیدی تحت عنوان «مسیحیان گمنام» (Anonymous Christian) مطرح گردیده است. کارل رانر (مسیحی کاتولیک۱۹۵۴-۱۸۹۴) با مطرح نمودن عنوان «مسیحیان گمنام» و با ردّ نظریه «کثرتگرایی دینی» (Religious pluralism) در حکم به یکسانی همهی ادیان، مسیحیت را تنها دین بر حق و مطلق دانسته و همه انسانها را ملزم به تبعیت از آن نموده است. (Rahner، ۱۹۷۳، Vol 10، p 31) در اعتقاد وی خداوند به جِدّ خواهان نجات همهی انسانها میباشد. او نمیتواند به این معتقد باشدکه خود خداوند امکان رسیدن فیض نجات را از بخش عظیمی از انسانها بردارد. با این وجود این فیض تنها در عیسی مسیح اعطا شده و تنها از طریق مسیحیت و کلیسای واحد به همهی انسانها خواهد رسید. در نظر وی انسانهای حقطلب و در ظاهر غیر مسیحی اگر از روی ایمان واخلاص خویش را وقف خداوند نمایند، مسیحی محسوب گردیده و اهل نجات میباشند.
در مصوبه شورای دوم واتیکان، بر خلاف تفسیر سنتی کلیسای کاتولیک، به صورت صریح آمده است: کسانی که تاکنون پیامی از انجیل دریافت نکردهاند و صادقانه در جستجوی خداوند باشند، امکان رسیدن به نجات ابدی را خواهند داشت. با این مصوبه دیدگاه شمولگرای (Inclusvism) «رانر» مورد تأیید قرار گرفت. (لین،۱۳۸۰، ص۲۹۴)
در اسلام نیز این اعتقاد رایج وجود دارد که راه هدایت، نجات و رستگاری همواره در انحصار تسلیم در برابر اسلام و پایبندی به آن است و جز اسلام دین دیگری مورد پذیرش خداوند نیست زیرا موجب خسران اخروی میگردد( آلعمران /۸۵) از طرفی شمول رحمت الهی ایجاب میکند که تمام موجودات از جمله انسان به سعادت لایق و شایستهی خویش برسند. گرفتاری نوع انسان در انواع عذاب و رنج بر خلاف رحمت واسعهی خداوند است. لازمهی وسیع دانستن رحمت خداوند این است که اکثریت انسانها را اهل نجات بدانیم، نه اینکه تنها قائل به نجات عدهای خاص باشیم. نظریهی شمولگرایی در نجات دارای شواهد بسیاری در متون مقدس اسلام میباشد.
مستضعفان
بر اساس آنچه از قرآن کریم، روایات و اقوال علمای اسلام به دست می آید، انسانهایی که به دلیل قصور، ایمان به حق پیدا نکرده، و حالت عناد و انکار نیز ندارند، امید میرود که در آخرت اهل نجات بوده و خداوند آنها را عذاب نکند. در آیات قرآن کریم دربارهی این افراد چنین آمده است: « کسانی که فرشتگان قابض ارواح در حالی که جانشان را میگیرند که ستمگر به خویشند از ایشان میپرسند: « مگر چه وضعی داشتید که این چنین به خود ستم کردید؟» میگویند: «در سرزمینی زندگی میکردیم که اقویا ما را به استضعاف کشیدند». میپرسند مگر زمین خدا وسیع نبود و نمیشد به سرزمینی دیگر مهاجرت کنید؟ و چون پاسخ و حجتی ندارند منزلگاهشان جهنم است که چه بد سرانجامی است. مگر آن مستضعفینی از مردان و زنان و کودکان که نمیتوانند از آن سرزمین به جایی دیگر مهاجرت کنند. به اینان امید هست که خدا از آن چه نباید میکردند در گذرد، که عفو ومغفرت کار خداست.»(نساء/۵۵-۵۱)
از نظر روایات اسلامی ، مستضعف نه تنها به کسی اطلاق میگردد که قادر بر تغییر شرایط اجتماعی حاکم بر خویش را ندارد، بلکه کسی را که از فهم و ادراک حقیقت نیز ناتوان است شامل میگردد.(مجلسی،۱۴۰۳، ج۶۶، ص۲۳۲)
استضعاف اگر به صورتی باشد که انسان خود در ایجاد آن نقش داشته و با سوء اختیار باشد قابل بخشش نیست اما اگر به صورت مطلق باشد به طوری که خود انسان در آن هیچ نقشی نداشته باشد، در اینجا امید بخشش از طرف خدا میرود و این گروه «مُرجونَ لأمرِ الله» بوده یعنی امید به نجات آنان میرود.
از نظر اسلام «کفر» که عامل هلاکت و شقاوت است به معنای عدم تسلیم قلبی در برابر حق میباشد. در حقیقت کفر معرفتی پیشین وجود دارد و کافر کسی است که با وجود علم و معرفت به حق آن را انکار نموده و یا با آن ستیزهجویی نماید. به تعبیر دیگر حقیقت کفر (و به تعبیری کفر حقیقی) چیزی جز انکار و پوشاندن حق در عین پذیرش عقلی آن نمیباشد. داستان شیطان در قرآن کریم خود نمونهای آشکار از تسلیم عقل و کفر قلب میباشد. شیطان که خدا را میشناخت و به عزت و جلال او اذعان داشت (اعراف/۱۲) ، به روز رستاخیز نیز علم و اعتقاد کامل داشت.(اعراف / ۱۴) با این وجود قرآن کریم در عین اینکه شیطان را معترف به این حقایق میداند، او را کافر می شناسد زیرا شیطان در عین قبولی این حقایق به ستیزهجویی و استکبار با آن پرداخت. (بقره /۳۴)
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که گروه کثیری از غیر مسلمانان که کفر قلبی ندارند، مشمول نجات الهی میگردند لکن با توجه به مبانی نجات اسلامی که بیان گردید، رسیدن به مراتب سعادت اخروی مستلزم ایمان کامل و پایبندی به اصول و مبانی اسلام میباشد.
نتیجهگیری
مفهوم نجات در قرآن یک معنای عدمی و سلبی است و معنای دقیق آن با مفاهیم «سعادت»، «فوز» و «فلاح» که ایجابی میباشند تفاوت دارد. نجات به عنوان اولین نگرانی انسان و به عنوان اولین دغدغهی پیامبران مقدم بر سعادت او میباشد. البته رسیدن به این درجات مستلزم عبور از مرحلهی پیشین (یعنی نجات از مهالک) میباشد.
نجات دنیایی از مهالک که با ارادهی خداوند صورت میگیرد، خود مقدمهی نجات اساسی بشر یعنی نجات از رنجهای جهان دیگر است. از نظر اسلام و مسیحیت عامل اساسی نجات انسان ایمان است.
در ایمان اسلامی هم معرفت لازم است و هم التزام به مقتضای آن، به طوری که آثار آن در عمل بروز کند. اما در آموزهی نجات مسیحی دلالت صریح و روشنی از نقش عمل در نجات انسان وجود ندارد. نجات از گناه از موارد مشترک میان اسلام و مسیحیت در بحث نجاتشناسی میباشد. از نظر اسلام انسان اگر چه با عنایت و فیض رحمانی مشمول نجات میگردد، اما نقش او کاملاً برجسته و نمایان است اما در نجات مسیحی انسان تسلیم ارادهی حق میباشد زیرا نجات طرح و نقشهی خداوند بوده که مستقیماً به دست او اجرا گردیده است. گرفتاری نوع انسان در انواع عذاب و رنج بر خلاف رحمت واسعهی خداوند است.
بنابر شمول رحمت الهی اکثریت انسانها را باید اهل نجات بدانیم، نه اینکه تنها قائل به نجات عدهای خاص باشیم. گروه کثیری از غیر مسلمانان که کفر قلبی ندارند، مشمول نجات الهی میگردند زیرا کافر حقیقی کسی است که با وجود علم و معرفت حق را انکار نموده و یا با آن ستیزهجویی نماید.
در نجاتشناسی مسیحی نیز جایگاه رحمت و مغفرت خداوند بسیار مهم است، زیرا از نگاه آنان خداوند بر اساس صفت رحمت خود مسیح را فدای بشریت نمود. در سنت مسیحیت هر چند ایمان به عیسیمسیح به عنوان خداوند شرط انحصاری نجات میباشد، اما در قرن اخیر در شمول نجات نسبت انسانهای حقطلب و در ظاهر غیر مسیحی اگر از روی ایمان واخلاص خویش را وقف خداوند نمایند، تجدید نظر شده است.
فهرست منابع
قرآن کریم.
نهجالبلاغه.
کتاب مقدس، انجمن پخش کتب مقدسه.
انجیل مقدس، انجمن پخش کتب مقدسه.
بی. ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمهی علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۲.
تیسن، هنری، الهیات مسیحی، ترجمهی ط، میکائلیان، تهران، انتشارات حیات ابدی.
شبّر، سید عبدلله، حق الیقین فی معرفه اصول الدین، تهران، منشورات اعلمی،بیتا
دایره المعارفِ کتاب مقدس، ویراستار و مسئول گروه ترجمه: بهرام محمدیان، تهران: سرخدار، ۱۳۸۱
طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، موسسهی اسماعیلیان، قم، ۱۴۱۴ ه.ق.
القس جمیس انس الامیرکانی، نظام التعلیم فی علم اللاهوت القویم، فی مجلّدین، طبع فی بیروت فی مطبعه الامیرکان، سنه ۱۸۸۸ م.
لین، تونی ، تاریخ تفکر مسیحی، ترجمهی روبرت آسریان، تهران، انتشارات فرزان، چاپ اول، ۱۳۸۰.
مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، دار احیاء التراث العربی، بیروت، الطبعه الثالثه، ۱۴۰۳، ج ۶۶.
مطهری، مرتضی، عدل الهی، انتشارات صدرا، چاپ نوزدهم، ۱۳۸۲.
S. t. Augustine, Epistle CII, ii, 15″NF”.
Catechism of the Catholic Church (CCC), Entry of Salvation.
Eliade, Mircea, the Encyclopedia of Religion, SOTERIOLOGY, VOL 13.
Rahner, Theological Investigations Vol. 10 translated by David Bourke (London: Darton, Longman Todd, 1973), p 31.
منبع: مجتبی امامی، فصلنامه قبسات، شماره ۴۳