در ادبیات شیعه، عیسی و مریم بسیار زیاد ذکر شده است. حتی امام حسین را خیلی به عیسی تشبیه کرده اند و اینکه گویی حسین یک عیسای دیگر بود. حافظ وقتی می گوید: «زان یار دلنوازم شکریست با شکایت» به راه عیسی می رود. اساسا تفکر مسیحی در حافظ خیلی قوی است. اما مولانا جداً معتقد است که عیسی اصلا انسان نبود، بشر نبود، فرشته بود.
Read More »بهار! منتظرت هستم
بهار! منتظرت هستم بیا به دعوت آغوشم بخوان ز چشمهی خوشبختی هزار زمزمه در گوشم بریز بادهی خواهش را به کام سوخته از هجرم بسای دست نوازش را به جعد ریخته بر دوشم تو ذات زندهی پویایی گمان مدار که معنایی مرا ببوس و تماشا کن که میگذازم و میجوشم برآرم از تن و بسپارم به آب جامهی رنگین را سبک خیال ز عریانی به اعتدالِ روان کوشم به یُمن ...
Read More »شیخ سعدی و پولس رسول
در نوشتار حاضر سخنان پولس رسول در بخشی از نامهاش به فيليپيان، به ياری ابياتی از سعدی بازگو شده است. در این میان تفاوت دو دیدگاه به صورت ديالكتيكی بين سعدی و پولس بیان شده است.
Read More »آیا شعر فارسی راه را بر توسعه ایران بسته است؟
از دیدگاه ماکس وبر ريشه عميق پيروزی «روحيه سرمايه داری» را باید در مذهب پروتستان یافت که با تاکيد بر زهد تلاش، کار را مقدس ترين وظيفه انسان برای برخورداری از فيض خداوندگار ميشناسد و مومنان را فرا می خواند که در راه قربت به ذات الهی، به تکاپو برای شکوفا شدن در حرفه ای که برگزيده اند، روی آورند. در تفسير مبتنی بر نظريات «فرهنگ گرايانه» از واپس ماندگی ایران، دین اسلام و قلمرو شعر و شاعری از مقولات مطرح بودهاند.
Read More »سایۀ تو
همچو شقایق شدهام،
مست دقایق شدهام
کز نفس گرم تو و
فیض تو عاشق شدهام
غزلی بهاری از سعدی شیرازی
به کام دوستان و بخت پيروز
مبارک بادت اين سال و همه سال
همايون بادت اين روز و همه روز
محاکمۀ آدم
نامت چه بود؟ آدم
فرزند؟ من را نه مادری نه پدر. بنویس اول یتیم عالم خلقت
نام محل تولد؟ بهشت پاک
اینک محل سکونت؟ زمین خاک.
غزل ماندگارترین قالب شعر فارسی
علت پویایی و مانایی غزل نسبت به دیگر قالب های کلاسیک چیست؟ و در طول قرن ها و عبور از دهلیزهای مخوف زمان چگونه توانسته هویتش را حفظ کند تا جایی که در هر دوره زمانی کارایی خاص خود را برای همان موقعیت داشته است.
Read More »قــیام و بهــار (۲)
فرودین آمـــد ز راه و نغــمه ها بـسیار گشت
چـهــچـه بلـبل شـنـیدن در چـمـن تکـــرار گشت...
روز نــو یعنی حیا ت نــو که باشد در مسیح
این حیات از بهر ما چون روغن عــطار گشت
قــیام و بهــار
بهـاران آمـد و عالـم همه یکـسر گلسـتان شد
نگـر کن بلبل عـاشق بسوی باغ وبستان شد ...
به محراب مـی و ساقی نماز عشق بر پا کن
به قبر خالی اش بنگر که حاجتبخش مستان شد