بهارا ، شاد بنشين ، شاد بخرام
بده كام گل و بستان ز گل كام
اگر خود عمر باشد ، سر برآريم
دل و جان در هوای هم گماريم
شعری برای میلاد
از آسمان خدایم، نظر به این زمین کرد
به روح قدوس خود باکره را وزین کرد ...
ز روح و جان خدا عزم عدالت آمد
ز سوی روح خدا فصل رسالت آمد
شعر چیست؟ (۲)
در نظر ابتدایی، شعر احساسات و روحیاتی است که در یک ترکیب منسجم با وزن و قافیه و ردیف مزین گردیده و در پی بیانی متفاوت از قالبهای گفتاری رایج به رشتۀ تحریر درآمده است. اما با سیری در اشعار چند قرن گذشته متوجه لزوم استفاده از واژهها و مؤلفه هایی میشویم که انسان معاصر با آنها زندگی میکند. مقاله حاضر به بررسی کابرد وزن و زبان در شعر میپردازد.
Read More »نشان مرد خدا: نگاهی به ارتباط عشق و نجات در دیوان حافظ
عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ / قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
Read More »
مرگ ناصری
با آوازی یکدست،
یکدست
دنباله چوبین بار
در قفایش
خطّی سنگین و مرتعش
بر خاک می کشید.
فروغ فرّخزاد
«و اين منم زنی تنها در آستانهی فصلی سرد در ابتدای درک هستی آلودهی زمين و يأس ساده و غمناک آسمان
Read More »دو شعر از حنیف
شعر در قلبم تلاطم کرده بود راه خود را بیگمان گم کرده بود من اسیر واژهای در هلهله تا بیاید کم کند این فاصله
Read More »منجی جان
چه گویم من نمیدانم، که پیدا یا که پنهانم
مرا دل داده اطمینان، تو هستی منجی جانم
هر آنچه گفته میخوانم، شما را همچو چوپانم
برای تشنگان روح، روان است منجی جانم
در بندان
مسیحایِ من ای که نورِ امیدی
امیدم تویی در شبِ ناامیدی
گذشتی ز خونت که بخشی نجاتم
کنون من به رسمت گذشتم ز جانم
لمس مجدد
ای چشمان بهوش باشید!!!
که غوغای سراب ها، گوش ها کر کرده است!
ای پاها، برپا بمانید،
که دستان تمنّای سطل ها دارند،
تا از دلِ چاهِ فریب
دروغ بالا کشند!!!