فیلم در واقع بخشی از فیلم بلند در حال ساخت آنگاه و اکنون؛ ورای مرزها و تفاوتها است که بر اساس اصل ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر که آزادی اندیشه، فکر و مذهب را حق هر فرد میداند، ساخته می شود:
یک خواهر و برادر خردسال در خیابان آکاردئون می نوازند و این تنها منبع درآمد آنهاست تا زندگی خود و مادر بیمارشان را تامین کنند. یک روز که آنها در حال نواختن آکاردئون هستند، بی آن که بدانند وارد حیاط یک مسجد می شوند. مردی میانسال با آنها درگیر می شود که چرا در مسجد ساز می نوازند. مرد با آنها درگیری فیزیکی پیدا می کند و آکاردئون شان را می گیرد، در حالی که بچه ها با زاری می گویند که نمی دانستند اینجا مسجد است. اما مرد آکاردئون را با خود می برد. پسر و دختر به جست و جوی او می پردازند و سرانجام مرد را می بینند که به طرز بدی در حال نواختن آکاردئون است تا از مردم پول جمع کند، اما کسی به او پولی نمی دهد. پسر که سنگی برداشته و قصد دارد به او حمله کند، اما…
پیام فیلم
پیام آشکار فیلم مدارا و صلح و دوستی است؛ هرچند که خود جعفر پناهی تنها یک ماه پس از فیلمبرداری این فیلم، بازداشت شد و حدود سه ماه را در زندان گذراند.
او در گفت و گو با روزنامه لوموند می گوید:”این فیلم از داستانی اقتباس شده که در زمان نوجوانی خوانده بودم. موضوع آن در مورد موسیقدان جوانی است که می خواهد جلوی مسجد ساز بنوازد. مردی که کنار مسجد کار می کرد از “ساز موروثی” او خوشش نمی آمد و آن را شکسته بود. من این پایان خشونت آمیز را نمی پسندیدم و این داستان را به شیوه ای بازگو کردم که در آن نیازی به اعمال خشونت نیست. پس می توان گفت که مضمون فیلم عدم خشونت و رد آن است که باید در دوره ما مورد توجه قرار گیرد.”
فیلم خیلی ساده شروع می شود و ساده پیش می رود.
قصد فیلمساز روایتی نئورئالیستی از زندگی و فقر دو کودک است که برعکس رویه معمول، آنها را به سمت خشونت سوق نمی دهد.
با این حال فیلم آشکارا شکلی استعاری هم دارد و خواه ناخواه ذهن را به وقایع و خشونت های اخیر در ایران هدایت می کند. حتی به شکلی می توان شخصیت های فیلم را سمبیلک فرض گرفت.
پسر نمادی است از نسل جوان پر شر و شور که می خواهد انتقام بگیرد، دختر نمادی است از زنان امروز ایران که می خواهند با مصالحه و فعالیت مدنی، به یک مدارا در جامعه برسند و دزد آکاردئون، مذهبینمایی است که به فکر منافع خود است.
با این حال وزنه به سمت زنان سنگینی می کند و مدارایی بین همه آنها صورت می گیرد که پیام اصلی اش نفی خشونت است.
فیلم هرچند از نظر تکنیکی مشکلات آشکاری دارد و به نظر می رسد که به سرعت فیلمبرداری و تدوین شده (بخصوص صحنه درگیری که کارگردانی و تدوین مناسبی ندارد)، اما از حیث مضمون به آفساید پناهی شباهت دارد. در پایان آکاردئون شاهد همان تفاهمی هستیم که در پایان آفساید به شادی همگانی رسید.
در آفساید، چند سرباز شهرستانی که هر کدام به تکه مختلفی از خاک ایران تعلق دارند، مامور نگهداری از دختران دستگیرشده هستند، اما آنها هیچ فرقی با هم ندارند و در نهایت در یک جا – نام ایران – به هم میرسند. طرز تفکر و فرهنگ دخترهای بازداشت شده – هر کدام متعلق به نقطهای از پایتخت- در تقابل با طرز تفکر سرباز ترکی که مأمور مراقبت از آنهاست قرار می گیرد، اما خیلی زود اختلافها و تفاوتهای بنیادین با پیروزی تیم فوتبال رنگ میبازند و همه باهم و یک صدا نام کشورشان را فریاد میکنند.
در آکاردئون هم هر کدام از شخصیت ها- که البته در فرصت تنها ۹ دقیقه ای مجال پرداخت کافی ندارند- کاملاً با هم فرق دارند و نقطه مقابل یکدیگر به نظر می رسند، اما در پایان به یک نقطه مشترک می رسند؛ نقطه مشترکی که پیام پناهی پیش از زندان رفتنش است.
منبع: بی بی سی