علی امینی نجفی
منتقد هنری
آخرین روایت سینمایی “بینوایان” بر پایه رمان بزرگ ویکتور هوگو به شیوه موزیکال تهیه شده است. تام هوپر، سینماگر بریتانیایی، داستان حماسی نویسنده بزرگ را، که در گسترهای بیست ساله از دورانی توفانی در تاریخ فرانسه روایت میشود، تا جای ممکن به فضای واقعی نزدیک کرده است.
“بینوایان” را میتوان موزیکالی نو دانست به این معنی که در آن از فضای خیالی سن یا سالن رقص، معمول فیلمهای موزیکال، هیچ خبری نیست. سراسر فیلم در فضاهای حقیقی و مکانهای “واقعی” بازگو میشود. دکورهای فیلم در بازسازی خیابانها و تونلها، سنگرها و زندانها، که غالبا در تاریکی فرو رفتهاند، ماهرانه است. بازیگران نیز، به ویژه هیو جکمن در ایفای نقش ژان والژان و آن هاتاوی در نقش فانتین، ظاهری رئالیستی و پذیرفتنی دارند، تنها نکته غیرواقعی فیلم این است که کاراکترها به جای حرف زدن آواز میخوانند.
این گرایش یا ژانر را هرگز نمیتوان “نو” دانست، کافی است اشاره کنیم به چند نمونه معروف که سینمای موزیکال در خدمت درونمایههای رئالیستی قرار گرفته است: از “الیور” (۱۹۶۸) به کارگردانی کارول رید، “اتاقی در شهر” (۱۹۸۲) به کارگردانی ژاک دمی تا فیلم سینمایی “رقص در تاریکی” (۲۰۰۰) به کارگردانی لارس فون تریه و…
آخرین روزنههای امید
ویکتور هوگو (۱۸۰۲ – ۱۸۸۵) بزرگترین نماینده دوران واپسین رومانتیسم است که در آثار او رگههای نیرومند رئالیستی وجود دارد. “بینوایان” که نخست در سال ۱۸۶۲ منتشر شد، عموما مهمترین رمان او شناخته میشود. کتاب ادعانامه یا فریاد دادخواهی انسانی نیکدل و باوجدان است که از نارواییها و نابرابریهای دنیای خود به جان آمده است.
هوگو که در اعتراض به برقراری دیکتاتوری لویی بوناپارت از فرانسه تبعید شده بود، ده سال از زندگی خود را بر سر این رمان گذاشت و آن را چونان بیلان یا کارنامه نظامی که او را به تبعید فرستاده بود، به میهن خود فرستاد. دیری نگذشت که رمان به یکی از پرخوانندهترین آثار ادبی جهان بدل شد، و نه تنها مردم فرانسه بلکه ملتهای بسیاری که با رنج و ستم “دنیای نو” آشنا بودند، سیمای خود را در آن دیدند.
“بینوایان” روایت پردرد و رنج نخستین مرحله سرمایهداری است، که این نظام با خشونت و ددمنشی در رسیدن به سود بالاتر و بهرهکشی بیشتر، هیچ رحم و شفقتی نمیشناسد و برای قربانیان خود کمترین حقوقی قائل نیست.
اما در عین حال رمان، به اقتضای سرشت تحولخواه و انقلابی هوگو، سرشار از امید و روشنبینی است و در آن بارقههای امید به بهروزی و فردایی بهتر میدرخشد. رمان را راهنمایی برای “جستجوی انسانیت در دنیای بورژوایی” دانستهاند، زیرا در منجلاب تیرگی و اعماق تباهی جا به جا انسانهای شریف و پاکباخته را نشان میدهد که از هیچ تلاشی برای پیروزی حق و عدالت کوتاهی فروگذار نیستند.
ژان والژان، قهرمان مقاوم و نجیب “بینوایان” قربانی این نظام غیرعادلانه است که بر آن میشورد. او که به جرم دزدیدن کف دستی نان برای خانوادهای گرسنه به زندان محکوم شده، پس از رهایی از بند، به زندگی خود در یاری به بینوایان و فرودستان معنی میبخشد.
او با این که با تحمل سالهای دراز و پررنج زندان، مکافاتی شاق را پشت سر گذاشته، از نظر قانون همچنان تبهکار است و محکومیت را چون داغ ننگی بر پیشانی دارد. افسری بیرحم و سنگدل به نام ژاور نماینده “نظم و قانون” است که با سرسختی اهریمنی و کینهای سوزان قدم به قدم ژان والژان را دنبال میکند و آرام نمیگیرد تا او را باز در عمق سیاهچال ببیند.
در پایان رمان وصفی پرشور و باشکوه هست از جنبش اعتراضی که سرانجام به انقلاب ژوئن ۱۸۳۲ میانجامد و پایههای نظام حاکم را میلرزاند. با این که این جنبش، که شخص هوگو در آن نقش داشت، در سرکوبی خونین فرو رفت، اما میدان آزمونی بود برای بسیاری از جنبشهای مردمی بعدی.
“بینوایان” همچنین رمانی است اخلاقی، آموزنده و تربیتی که هوگو آن را با هدف آگاهسازی و روشنگری نوشت. شاید به تعبیر امروزی بتوان آن را از نخستین الگوهای “ادبیات متعهد” دانست، به این معنا که نویسنده با آماج اجتماعی و سیاسی ویژهای قلم در دست گرفت و پیشاپیش از اهمیت و تأثیر کار خود به خوبی آگاه بود.
یک داستان و پنجاه فیلم
از داستان “بینوایان” حدود پنجاه برگردان فیلمی وجود دارد، یعنی میتوان گفت که این رمان بیش از هر اثر ادبی دیگری به فیلم برگشته است. نه تنها در فرانسه و هالیوود، بلکه در ژاپن، مکزیک و ترکیه از روی آن فیلم ساختهاند. از ماجراهای آن در قالبها و سبکهای گوناگون فیلم ساخته شده، صامت و ناطق، از سیاه و سفید تا رنگی، با رنگمایههای تراژدی و عشقی و کمدی، هم عروسکی و هم کارتونی.
یکی از آخرین برداشتهای “بینوایان” را روبرت حسین، بازیگر و کارگردان ایرانیتبار فرانسوی تهیه کرد، که ورسیون سینمایی آن در سال ۱۹۸۲ به روی پرده سینما رفت و به صورت سریالی چهارقسمتی در سال ۱۹۸۵ از تلویزیون فرانسه به نمایش درآمد. این برداشت بیش از هر فیلم دیگری به روایت اصلی و سیر ماجراهای داستان وفادار است.
آخرین فیلم تام هوپر، برگردان سینمایی نمایش موزیکال “بینوایان” است که با موسیقی کلود میشل شونبرگ بر پایه متنی از آلن بوبلیل معروفیت جهانی دارد. این نمایش از سپتامبر ۱۹۸۰ تا امروز به زبانهای فرانسوی و انگلیسی در تماشاخانههای بزرگ پاریس و لندن و برادوی (نیویورک) روی صحنه بوده و از پربینندهترین نمایشهای موزیکال شناخته شده است.
تام هوپر، که در اینجا متأسفانه از قدرت و ظرافت فیلم پیشین خود “سخنرانی پادشاه” دور مانده، چیز زیادی به رمان “بینوایان” نیافزوده است؛ جز آواز، که متاسفانه همیشه زیبا و گوشنواز نیست. کارگردان اصرار داشته که بازیگران فیلم خود آواز بخوانند، آن هم به صورت زنده و سر صحنه. این شگرد در مورد برخی از بازیگران مانند هیو جکمن (ایفاگر نقش ژان والژان) موفق است و در مورد برخی دیگر مانند راسل کرو، ایفاگر نقش ژاور، توفیق زیادی ندارد.
مهمترین و شاید تنها نکته مهم در تولید این فیلم پاسخ به آرزوی افراد بیشماری است که در طول سی سال گذشته از موزیکال “بینوایان” بسیار شنیده، اما فرصت تماشای آن را روی صحنه نداشتهاند.