سایۀ تو پناه من
تخت تو شد نگاه من
وصل تو انتظار دل،
مهر تو شد، سپاه من
دل ز تو بر نمیشود،
بی تو به سر نمیشود
جز به هوای تو دلم،
زیر و زبر نمیشود
منجی ناجیان تویی،
وجد مغنیان تویی
در تب و تاب زندگی،
مأمن عاصیان تویی
چشم و دلی سوختهام،
مهر تو اندوختهام،
تا تو بیایی ز سما
دیده به در دوختهام.
صبح خرامان منی،
مردهام و جان منی
دست به دامان توام،
لحظه و هر آن منی
همچو شقایق شدهام،
مست دقایق شدهام
کز نفس گرم تو و
فیض تو عاشق شدهام
موسی رسایی
(برگرفته از آلبوم «عاشقانه»)