«و اين منم زنی تنها در آستانهی فصلی سرد در ابتدای درک هستی آلودهی زمين و يأس ساده و غمناک آسمان
Read More »Tag Archives: شعر
دو شعر از حنیف
شعر در قلبم تلاطم کرده بود راه خود را بیگمان گم کرده بود من اسیر واژهای در هلهله تا بیاید کم کند این فاصله
Read More »در بندان
مسیحایِ من ای که نورِ امیدی
امیدم تویی در شبِ ناامیدی
گذشتی ز خونت که بخشی نجاتم
کنون من به رسمت گذشتم ز جانم
لمس مجدد
ای چشمان بهوش باشید!!!
که غوغای سراب ها، گوش ها کر کرده است!
ای پاها، برپا بمانید،
که دستان تمنّای سطل ها دارند،
تا از دلِ چاهِ فریب
دروغ بالا کشند!!!
بازیگر یا تماشاگر شطرنج
یکی دنیا رو شطرنج و خود را سنگری برای مهرههای دیگه میبینه، یکی هم از پس پرده «مهرهچینی» را میبینه که مشغول بازیدادن ماست. اما برای او سیاه و سفید یا شاه و سرباز فرقی نمیکنه! یکی هم ممکنه خودش را یارِ و همبازی «مهره چین» ببینه...
Read More »شعر چیست؟ (۱)
آیا لزومی دارد که شاعر خود را درگیر شناخت شعر و اصول آن کند؛ مکتب های شعری و ژانرهای مختلف شعر را بشناسد؛ یا اینکه شعر الهامی است که ناگهان شخص را برمی انگیزاند و او را در سفر به یک فضای خارق العاده و منحصربه فرد رهنمون میسازد، و شخص را دچار وضعیتی می کند که ناگزیر است به سرودن؟
Read More »از هر کران
با من بمان، با من بمان، در کام بردن از دعا
با من بمان ای مهربان، در نام بردن از خدا
با من بمان ای فکر خوش، با من بمان صدای من
با من بمان، ای شهد خوش، شیرین ترین نوای من
خاک پاک
خدایا تا نماند بی سرا کَس تمام بی سرایان را سرا ده به ایران که بود خاکش همه پاک هزاران شادی بی انتها ده
Read More »